عجیب ترین ودر عین حال ساده ترین داستانی را که هم اکنون می خواهم بنویسم نه توقع دارم ونه تقاضا می کنم که کسی باور کند. اصلا باید دیوانه باشم که چنین توقعی داشته باشم. اما دیوانه نیستم وبی گمان خواب هم نمی بینم. ولی چون فردا قرار است بمیرم امروز می خواهم خودم را سبک کنم.
در حال حاضر قصد من این است که یه رشته وقایع عادی و روزمره را به شکلی مختصر ومفید وبدون تفسیر در برابر دید جهانیان بگذارم. همین وقایع است که با پیامدهایش مرا ترسانده ، شکنجه داده ونابود کرده است . نمی خواهم آنها را بشکافم . امیدوارم بعدها کسی پیدا شود که وهم مرا پیش پا افتاده نشان دهد. ..
کنگره :
PS1542/گ4 1385
نظر دیگران //= $contentName ?>
نمیدونم چی بگم داستان خوب بود ولی احساس خوبی بهم نداد اذیت کردن حیوونا بدترین چیزممکنه......
عالیه ولی رمانهای جدیدی واسه دانلود بزارید...
بسیار خوب.فقط کتاب های مذهبی زیاد باشد زیباتر نیز می شود...
خیلی جالب مرسی ولی ای کاش خلاصه داستان رو بیشتر می کردید با تشکر...