کتاب مگیل اثر محسن مطلق توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است. مگیل شخصیت اصلی این کتاب، قاطری است که به همراه چند چهارپای دیگر تسلیحات و تدارکات لازم را به نیروهای مستقر در خط مقدم می رساند. این قاطر از کمین نیروهای دشمن جان سالم به در می برد، اما مأموریت بعدی او رساندن یک رزمنده مجروح به عقب است.
این رزمنده در طول جنگ، بینایی و شنوایی خود را از دست داده و مجبور است به مگیل اعتماد کند و دنبال او راه بیفتد، ماجراهایی که طی داستان برای مگیل و این رزمنده پیش می آید، داستان را خواندنی و جذاب می کند.
رزمنده این رمان، آدمی است از جنس خود ما؛ باورپذیر و زودیاب. او انسان است و به قول یک نویسنده، هیچ چیز انسانی از او غریب نیست.
گریه می کند، می ترسد، از کوره در می رود، ناامید می شود، اما یقین دارد که خدا هست و او را می شنود؛ رزمنده ای که اصلاً آدم را یاد رزمنده های فرشته خصال توی فیلم های دهه های پیش نمی اندازد.
قهرمان مگیل، یکی از هزاران جوان داوطلب جبهه هاست که با نفس رحمانی امام، ظرفیت های معنوی بالقوه شان، بالفعل شد. قهرمان قصه، رزمنده ای با ریشه های عمیق مذهبی است، اما به دور از شعارزدگی و مقدس مآبی های اغراق شده. در داستان، هیچ جا شعار یا پیام زمختی که از متن بیرون بزند، دیده نمی شود.
ماجراهایی که برای مگیل و این رزمنده پیش می آید ، رمان طنز و خواندنی مگیل را تشکیل می دهد.
... با خدا مناجات می کنم. دنبال عبارات دعای سحر هستم تا حال و روزم را برساند، اما فرقی نمی کند که فارسی باشد یا عربی.
مولای یا مولای انت بینا و انا نابینا
و هل یرحم النابینا الا بینا
مولای یا مولای انت شنوا و انا ناشنوا
و هل یرحم الناشنوا الا شنوا
با همین مناجات من درآوردی به خواب می روم؛ در حالی که از سرما و ترس چمباته زده ام و کمی گرمای کمر مگیل را احساس می کنم. آن قدر خسته ام که خواب را به هر چیز دیگر ترجیح می دهم و بعد دیگر هیچ نمی فهمم.