کتاب کشف المحبوب نوشته سرکار خانم محبوبه سپهرام منتشر شده در نشر متخصصان این کتاب کشف المحبوب سرگذشت یک کارمند درمان است که پرتوشناسی تشخیصی یا همان رادیولوژی خوانده و علاقهمند به ادبیات و قلمفرسایی هم است. آدمی که بیاندازه شفقت دارد طنز نوشتهای نگاشته که هرچند به فراخور موضوعات مطرح شده، گاهی از خوشمزگیاش کاسته میشود. با اینحال سعی کرده حتی رنجهایش را با شوخطبعی بیان کند.
پس این داستانی را که خواهید خواند، نه منحصرا طنز نوشته است و نه فقط نوشتجات جدی ست. با دیدن نام کتاب کشف المحبوب، اگر گمان میکنید که این علاقهمند مهرورزی با مردم، کشفیاتی داشته که ممکن است موجب حیرت بشود پس آمده و دست بکار شده تا یافتههایی که شاید در گستره جهان هستی تاکنون کسی نیافته و کشف نکرده باشد را اینجا بازگو میکند، بله همینطور است.
شغل تشخیص و درمان رنج است، رنجی است بیانتها اما بسیار با فضیلت که اگر تنها تعلیمش به من شکیبایی باشد ،همین برای من یکی، کافیست. من علیرغم شفقت بیاندازهام با این همه، تواناییش را نداشته و به دلیل ترسهای بیموردی که اغلب خود باعثش بودم و از آنسو تاثیرات قابل ملاحظه استرس، همواره با تحرکات پیدا و پنهان معده مواجهه میشدم. شفقت با طاقت یکی نیست شفقت، لازمه بعضی مشاغل ولیکن پل پیروزی نیست.
اما اگر چنانچه شفقت داشتید آیا طاقت به مرور زمان ایجاد میشود؟ آدمها مثل هم نیستند، نه تواناییشان نه رقت و نه رغبتشان. و کسی چه میداند بله ممکن است طاقت ذره ذره ایجاد بشود و حتی به احتمال زیاد ممکنست که ایجاد هم نشود. اما اینکه به شما بگویند زمان که بگذرد همه چیز حل میشود بایستی بگویم که نه اتفاقا زمان میگذرد تا فقط آدم خودش به این نتیجه برسد که بسیاری از مسائل اصلا حل نمیشوند اما الکی پای زمان را میکشند وسط، زمان هرچند اگر در تیم ما هم که باشد در این فقره همیشه تیم حریف بهتر بود. کوتاه سخن اینکه در انتخاب مشاغلی که بقدر کفایت برای دستیابیاش جربزه ندارید و از طرفی آن مشاغل نیاز به نرمی و لطافت بیشتری نسبت به سایر مشاغل دارند بیجهت خودتان را آن وسط نیندازید، فقط به صرف اینکه چون فکر میکنید که قابلیت تاثر و تالم و دردمندشدن را بیشتر از سایرین دارید. بیخود خیالات برتان ندارد، رقت قلب لازمه دستیابی این دست از مشاغل را فقط شما ندارید، پس در این مورد، بیشتر تامل کرده و با تعقل برگزینید که اینطوری، جای کسانی را که، توانایی و رقت را توامان دارند و یا ممکن است حتی تواناییش را داشته و رقتش را نداشته باشند ولیکن با اینحال رغبتش را داشته باشند را بیهوده اشغال نکنید. من کشف کردهام که سراسر زندگیم بسان نمایشی حزنانگیز، ولیکن با افکاری طنز گذشته است.
هرچند این فضیلت باورنکردنی خودش بسیار بهتر است از افکار حزنانگیز ولیکن با زندگی طنز است. هر چند افکار طنز هم حریف گوارش من نشد و اینکه میگفتند آدم شل بگیرد تا سخت نگذرد، نه اینطور نبود یا شاید هم بود اما بشرطی که آدم توانایی شل گرفتن را داشته باشد که من نداشتم. من آنچه مینمایاندم با آنچه که واقعا بودم، نبودم آنچه مینمودم خودنمایی بود و از آن خودنمایی معکوس! سال ها میگذرد این را از من همیشه شیفت و بیشتر اوقات بعدازظهرها کشیک، بشنویید که خود را آنچه نیستید نماییدن اصلا پیشنهاد نمیشود. چون من فراگرفتم که هرچند خودتان را خوشحال بگیرید بمرور تبدیل میشویید به یک خوشمزه، منتهی در درون اوقات تلخ! که این خوشمزه اوقات تلخ بودن، به همواره شاهد طعنه سنگین معده به ذهن و ریشخند ذهن به معده بودن نمیچربد.