کتاب پوزیتیویسم منطقی: آرای هانس هان ترجمۀ پوریا بقائی مقدم است که توسط انتشارات شمشاد به چاپ رسیده است.
پوزیتیویسم منطقی یکی از تأثیرگذارترین نحلههای فلسفی قرن بیستم است. تز اصلی این فلسفه، اصل تحقیقپذیری و رَدّ مابعدالطبیعه است. این فلسفه توسط گروهی از فیلسوفان و ریاضیدانان موسوم به حلقهٔ وین در دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ میلادی در شهر وین پایتخت اتریش شکل گرفت و در سال ۱۹۲۹ با انتشار مانیفست حلقهٔ وین به مجامع بینالمللی در عرصهٔ فلسفه و علم معرفی شد. پس از آن ایدههای حلقه از طریق کنگرهها، جلسات، مجلهای اختصاصی به نام معرفت و سلسله کتابهایی تحت عنوان جستارهای جهانبینی علمی که شیلیک و فرانک ویراستاران آن بودند به دنیا عرضه شد. به گفتهٔ ادموندز، پوزیتیویسم منطقیِ حلقهٔ وین بخشی از DNA فلسفهٔ تحلیلی است که شاخهٔ غالب در گروههای فلسفهٔ دانشگاههای انگلیسی و آمریکایی است. بدون حلقهٔ وین فلسفهٔ تحلیلی به شکلی که امروز وجود دارد نمیتوانست نضج یابد.
هانس هان، ریاضیدان برجستهٔ وینی، یکی از بنیانگذاران و اعضای اصلی حلقهٔ وین بود. او که به خاطر کارهای بزرگش در ریاضیات بسیار معروف است، در فلسفه آثاری محدود اما تأثیرگذار نوشته است. به گفتهٔ کارل منگر، یکی از شاگردانش، هان در مرکز حلقهٔ وین قرار داشت و ایدههای اصلی را او همیشه مطرح میکرد. به نقل از کارل پوپر، هان در بین دانشجویانش به تجسّم نظم ریاضیات و روشنی و شفافیت در بیان ایدهها معروف بود.
کتاب حاضر ترجمه و خلاصهای است از مقالات فلسفی هانس هان که در سلسله کتابهای مجموعهٔ حلقهٔ وین به چاپ رسیده است. جلد سیزدهم این سلسله کتابها با عنوان «هانس هان: تجربهگرایی، منطق و ریاضیات: مقالات فلسفی» در سال ۱۹۸۰ منتشر شده است. هدف آن جمعآوری افکار و آرای هانس هان به زبان انگلیسی است که قبل از آن فقط به زبان آلمانی برای محققین محدودی در دسترس بود. این کتاب مشتمل بر هشت مقالهٔ فلسفی هان و همچنین مقدمهای است که کارل منگر بر آن نگاشته است.
کتاب حاضر، چهار مقاله از این کتاب را با احتساب مقدمهٔ کارل منگر و یک مقالهٔ دیگر (فصل ۳ این کتاب) از جلد نوزدهم سلسله کتابهای حلقهٔ وین با عنوان علوم متحد در بر دارد.
اگر نخستین اشتباه اساسی فلسفۀ نفیکنندۀ دنیا این است که برای عقل بیش از حد حساب باز کرده، دومین اشتباه بزرگ آن این است که به زبان بیش از حد بها داده است. جملات ما به گونهای ساخته میشوند که یک گزاره را به یک یا چند نهاد نسبت میدهند.
مثلاً "این قطعه گچ سفید است" یا "این قطعه گچ و آن قطعه گچ سفید است". تا اینجا همه چیز مرتب است اما زبان چنین هم میگوید "این قطعه گچ و آن قطعه گچ همرنگ است." زبان طوری عمل میکند که گویی ویژگی "همرنگ" به هر یک از دو قطعه گچ نسبت داده شده است، همانطور که ویژگی "سفید" قبلاً به آنها نسبت داده شده بود.