کتاب گذر از رنجها "جلد دوم"، اثر آلکسی تولستوی با ترجمه سروژ استپانیان؛ رمان سه گانهای است که داستان زندگی دو خواهر و داستان عشقهایشان را که در گذر از رنجها دست نخورده باقی مانده روایت کرده و به مفاهیمی مانند انقلاب و وطنپرستی پرداخته و حال و هوای شوروی سابق را پس از جنگ جهانی اول و انقلاب اکتبر و درگیریهای داخلی را بیان کرده است.
همه چیز به پایان رسیده بود. توی خیابانهای خلوت پترزبورگ، باد سرد زمستانی خرده کاغذهای گوناگون را - تکهپارههایی از اعلامیههای نظامی، آگهیهای تئاترها و اعلانهای «دعوت از ملت روسیه برای پاسخگویی به ندای وجدان و میهن» - به هر سو پراکنده میکرد. کاغذپارههای رنگارنگ با چسبی که به پشتشان چسبیده بود، به همراه برف بر سطح خیابانها مارآسا میخزیدند و خشخشی مرگبار سر میدادند. و این همه، تنها چیزی بود که از ازدحام مست و بیپروای پایتخت بر جای مانده بود. انبوه مردم بیکاره و بیهدف، خیابانها و میدانهای شهر را ترک کرده بودند.
کاخ زمستانی که گلولۀ آورورا سقفش را سوراخ کرده بود، اینک تهی و متروک شده بود. اعضای حکومت موقت، بانکداران متنفذ و امرای نامدار ارتش به آغوش گمنامی میشتافتند. کالسکههای پرزرق و برق، زنان شیکپوش، افسران ارتش، کارمندان دولت و رجال اجتماعی با افکار پریشان خودشان از صحنۀ خیابانهای کثیف و فرسوده محو شده بودند. فروشگاهها، از بیکالایی تعطیل میشدند؛ هر شب صدای ضربههای چکش طنینافکن میشد و از تختهشدن درهای چند فروشگاه دیگر خبر میداد. هنوز توی بعضی از ویترینها چیزهایی یافت میشد.. .