کتاب تولد امپراتوری پارس، با ترجمهی خسرو خواجه نوری و آیدا کریمی کندرود؛ در شش فصل به نگارش درآمده و هدف این مجموعه بازشناسی اندیشهی ایرانی در طول تاریخ ایران از دوران باستان تا اوایل دورهی قاجار است و در پی آن پیوندی بین علم تاریخ با علومی همانند جامعهشناسی، باستانشناسی، علوماجتماعی، اقتصاد، الهیات و هنر که نتیجهی آنها ارائهی بهترین و ارزشمندترین آثار تألیفی در زمینهی تاریخ ایران خواهد بود.
کوروش کبیر
اول از هر چیز باید توضیح دهم که قصد ندارم تفسیری از منابع شگفتآور قدیم و جدید را از: هرودوت، گزنفون، کتزیاس، دینون، دیودوروس، استاربون، جاستین یا نیکولاس از دمشق را ارائه دهم. علاوه بر این تمایل دارم به منابع بابلی که از نظر تاریخی به دوران زندگی خود کوروش بسی نزدیکتر است نظر کنم. این منابع عبارتند از: اول کتیبه کوروش که پیشتر از آن یاد کردم، توسط هرمز راسم در ایساگیلا یا معبد بزرگ مردوک سال 1979 در بابل کشف شد و سال بعد توسط راولینسون چاپ شد را باید به BINII32 که در مجموع ییل بابیلونین در نسخههای 36 - 46 استنساخ شده افزود؛ دوم وقایع نامه نبونید که از یک لوح بزرگ در موزه بریتانیا اخذ شده و برای اولینبار در سال 1924 به چاپ رسیده بود، در آخر از این سه متن، فقط کتیبه کوروش اطلاعات نسبشناختی به ما ارائه میدهد.
در این کتیبه که قریب به یقین کشیشی در بابل آن را نوشته، کوروش را فرزند کمبوجیه (کامبیز)، مردوک شاه بزرگ، شاه اَنشان، نوه پسری، فرزند بزرگ شیش پیش، پادشاه بزرگ، پادشاه اَنشان معرفی میکند. علاوه بر این باید کتیبه نسب نامه خانوادگی کوروش کبیر منتشر شده در متن UR توسط گاد را هم در نظر بگیریم که به کوروش کبیر به عنوان فرزند کمبوجیه، شاه اَنشان اشاره دارد در حالی که وقایع نامه نبونید مانند نابونیدوس از سیپار خود او را شاه اَنشان نامیده است.. .