مجموعه تاریخ مردم ایران (دو جلدی) نوشته عبدالحسین زرینکوب، از سوی انتشارات امیرکبیر به چاپ رسیده است.
جلد نخست این اثر، مربوط به تاریخ پیش از اسلام است که به دو بخش تاریخ پهلوانی و تاریخ واقعی تقسیم میشود. بخش ابتدایی، نگاهی به دنیای اساطیری ایران دارد و از افسانههای پیشدادی و کیانیان، اوستا و زرتشت سخن میگوید. اما بخش دوم که افقهای دور نام دارد، از ورود آریاییها به فلات ایران آغاز شده و تا پایان حکمرانی ساسانیان ادامه پیدا دارد. جلد دوم کتاب هم، از جایی که کتاب اول به پایان رسیده، شروع میشود تا زرینکوب در آن، به بررسی بخشها و زوایای مهم تاریخ مردمان ایرانزمین چون فرهنگ، تصوف، کلام، فلسفه، ادبیات فارسی درکنار روایت تاریخ دورهای از ایران بپردازد.
کتاب تاریخ مردم ایران (جلد اول) بر اساس شاهنامه حکیم طوس، تاریخ قبل از اسلام ایران از دو قسمت تاریخ پهلوانی و تاریخ واقعی تشکیل شده است. لذا نویسنده تمام سعی خود را به کار برده تا تاریخ اساطیری را به تاریخ واقعی آن پیوند دهد و در این زمینه موفق عمل کرده است. این کتاب در 10 فصل طبقهبندی شده است. پس از مقدمه که به قلم زرینکوب نوشته شده است، دنیای اساطیری، افقهای دور، نیزههای پارسی، اسلحه طلایی، آتش در کاخ، کشمکش میراثخوارگان، جنگ و گریز، خدنگ پهلوانی، میعاد با گذشته و وداع با دنیای باستانی آمده است. یادداشتها و فهرست اعلام نیز پایانبخش کتاب را تشکیل میدهند.
زرینکوب در مقدمه مفصلی که بر این کتاب نوشته آورده است: «تاریخ مردم ایران در آنچه بهدوران قبل از اسلام آن مربوط میشود، ماجرای تلاش مستمر و بیوقفهای است که قوم ایرانی از آغاز ورود به فلات ایران در راه ایجاد و توسعه فرهنگ به این غایت را برای وی دایم با دشواریهای سخت و گونهگون مواجه میکرده، برعهده داشته است و اینکه پایان آن دوران در آغاز عهد اسلام منجر بهبسط و توسعه بیشتر در ابعاد انسانی این فرهنگ شده است، نشان میدهد که گذشته باستانی قوم بر رغم پندار کوتهبینان بیحاصل نبوده است. اگر دستاورد آن در ساخت دین و دانش با آنچه در عهد اسلام عاید وی شد قابل مقایسه نیست، این معنی که مولود قدرت معنوی آیین تازه است، از اهمیت آن دوران ـ که گویی دوران آمادگی وی محسوب است ـ چیزی نمیکاهد و پیداست که بدون توجه به آن دوران طولانی تاریخ مردم ایران در عهد اسلام را هم نمیتوان در تمام ابعاد آن به درستی ارزیابی کرد.
بهعلاوه، در تمام این دوران طولانی که از اسطوره کاوه آهنگر تا داستان آسیابان مرو ماجرای برخورد مردم ایران را با بیدادی و نالایقی فرمانروایان مستبد تصویر میکند، و از ماجرای هووخشتره ماد تا قصه رستم فرخ هرمزد، تلاش نستوه قوم را در مقابله با هجوم بیگانه نشان میدهد، تاریخ مردم ایران در کشمکش با قدرتهای اهریمنی و ویرانگر داخل و خارج خلاصه میشود و شک نیست که توالی سلسلههای متجاوز فرمانروا و تتابع مهاجمات مخرب بیگانه، همواره نیروی حیات و قدرت خلاقه را در وجود قوم در حد امکانهای محدود و فرصتهای کوتاه متوقف داشته است و بههرحال دگرگونی فرهنگ و تمدن قوم ایرانی را در طی این قرنها بدون توجه به نقشی که این کشمکش با قدرتها در تشدید یا تخفیف آن داشته است، نمیتوان به شایستگی تقریر و توجیه کرد.
در کتاب تاریخ مردم ایران (جلد اول) که دنباله آن میبایست تاریخ مردم ایران را در عهد اسلام تا عصر ما ادامه دهد، سعی کردهام در چهارچوب این واقعیتها آنچه را از تاریخ واقعی مردم و از طرز معیشت و تفکر و آداب و اخلاق آنها از منابع موثق به دست میآید، بیهیچ شور و احساس قومی به بیان آورم و اگر با اینحال مواردی هست که احیاناً با آنچه برخی شرقشناسان غربی در این بابها اظهار کردهاند، به توافق نرسیدهام و از آنروست که نتوانستهام مثل آنها تجاوز روم و بیزانس را با دیده تحسین بنگرم و واکنش مردم ایران را در مقابل جاذبه یونانگیری و رومپرستی، گرایش به ارتجاع و تسلیم به استبداد تلقی کنم.
نسبت به یهود نیز توجه اردشیر محبتآمیز و ناشی از علاقه وی به صلح و آرامش بود. بابل که مثل شوش یک تختگاه شاهنشاه محسوب میشد، برای اردشیر بیش از شوش جاذبه داشت و شاید همین نکته سبب شد که بعدها در انعکاس روایات ملی ایرانیان نیز این اردشیر با قوم یهود که به هر حال یک اقلیت قابل ملاحظه بابل به شمار میآمد، منسوب شود و حتی مادرش را در بعضی روایات همان استرتورات بپندارند؛ استوریا استار در هر صورت بابل در این سالها یک کانون فعالیت یهود بود و تجارت خانههای قوم در آنجا گهگاه حیثیت و اعتبار بسیار داشت.
در واقع با آنکه در دنبال فتح بابل بر دست کوروش بیش از چهل و دو هزار تن از اسیران یهود - که در این سرزمین بودند - به امر شاه به دیار پدران خویش برگشتند، تجدید بنای هیکل که کوروش بدان اشارت کرده بود، در آنجا به آسانی انجام نیافت. چرا که بین آن عده از یهود که از قدیم در اورشلیم مانده بودند، با اینها که از اسارت بابل و از یک سرزمین تازه باز میگشتند، ایجاد تفاهم واقعی آسان نبود؛ به همین سبب بنای هیکل تا به دوره داریوش طول کشیده بود و تزیینات آن هنوز تا این دوره باقی مانده بود.