کتاب مرگ ایوان ایلیچ، با قلم لئو تولستوی و ترجمه سروش حبیبی به رشته تحریر درآمده و در انتشارات چشمه منتشر شده و در دسترس علاقه مندان قرار گرفته است.
مرگ ایوان ایلیچ کتاب برجسته در زمینه ی داستانی و ادبی است که به موضوعاتی نظیر فکر کردن به مرگ و اهمیت دادن به حیات و زندگی پرداخته است. اندیشیدن به مرگ و رو به رو شدن با این اتفاق یکی از سخت ترین جنگ و جدال های آدمیان با دنیا می باشد.
کتاب های ادبی در دنیا، به پیروی از واقعیت زندگانی که مملو از قصه هایی می باشد که به موضوعاتی نظیر رویارویی آدمیان با نیستی و مردن یا فکر کردن به سرانجام و پایان زندگانی است، پرداخته تا راهی در مقابل این سختی های روزگار باشد.
لئو تولستوی نویسنده ی حرفه ای این کتاب با نقشه ای از قبل طراحی شده، سن و سال نقش اول داستان را حدود میان سالی قرار داده، تا شخصی را در بالاترین درجه ی خوشی های زندگانی تجسم کند که بر حسب اتفاقاتی تلخ، مرگ را پیش رو خود ببیند.
کتاب مرگ ایوان ایلیچ، برای دوست داران داستان های ادبی و کلاسیک به خصوص رمان های روسی گزینه ای مناسب برای مطالعه است.
لئو تولستوی متولد یک هزار و هشتصد و بیست و هشت است 1828 و در سال یک هزار و نهصد و ده یکی از بزرگترین و مشهورترین نویسندگان تمام زمان ها شد. وی در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد و تا دوران میان سالی نیز به عنوان یک معتقد سرسخت مذهبی در آیین مسیحیت شناخته می شد؛ او از نیمه ی دوم عمر خود با دگرگونی فکری، دیگر یک مذهبی سرسخت نبود. این نویسنده ی نامدار، دو بار در سال های [1902 و 1906] نامزد دریافت جایزه ی نوبل ادبیات و سه بار در سال های [1901، 1902 و 1909] نامزد جایزه ی صلح نوبل شد، اما هیچ گاه این جایزه را دریافت نکرد. معنویت اخلاق و مرگ اندیشی از محوری ترین درون مایه های آثار تولستوی است که تاکنون الهام بخش نویسندگان بسیاری در سراسر جهان بوده، از مهم ترین آثار او می توان به کتاب های جنگ و صلح»، «آنا کارنینا» و «مرگ ایوان ایلیچ اشاره کرد.
کتاب مرگ ایوان ایلیچ، به روایت قاضی روسی تبار پرداخته که رویاروی با مرگ، پوچی زندگانی وی را همانند (علامت سؤالی) پیش چشمانش عیان ساخته است. حکایت سقوط و مردن شخصی است که به خاطر یک حادثه روی می دهد؛ ایوان ایلیچ شخصیت اول رمان که قصد دارد پرده های خانه خود را آویزان کند، به طور ناگهانی به زمین می افتد و گرفتار شکستگی و مریضی می شود.
کتاب مرگ ایوان ایلیچ در دوازده فصل به نگارش درآمده است که شیوه ی رایج این رمان به شکلی است که بخش های نخست به روایت سرگذشت مردی به نام ایوان ایلیچ می پردازد که در زندگانی روزگاری خوش، پیروز و کامیابی را داشته ولی در طی اتفاقاتی که برای وی رخ می دهد، مرگ را در دو قدمی خویش می بیند که باعث فرو ریختگی و درهم شکنندگی افکار وی می شود. از این رو داستان با اندوه و درد ادامه دارد تا به مرور در بخش های پیش رو جنگ و جدال های این رویارویی به قوت گرفتن و اهمیت دادن به زندگانی و چطور زندگی کردن که شاخصه ی اصل این کتاب است محقق شود.
در عمارت بزرگ دادگستری، هنگام رسیدگی به دعوای خانواده ی ملوینسکی-دادستان و اعضای دادگاه- طی زمان تعطیل جلسه برای تنفس در اتاق ایوان یگورویچ شبک گرد آمده بودند و بحث به پرونده ی پر سر و صدای کراسوسکی کشیده بود. فیودور و اسیلی یویچ با حرارت بسیار می کوشید ثابت کند که دادگاه صلاحیت رسیدگی به این پرونده را ندارد و ایوان یگورویچ سر حرف خود پافشاری می کرد که دارد. اما پیوتر ایوانویچ که از ابتدا به بحث وارد نشده بود توجهی به آن چه می گفتند نداشت و سر خود را به خبرنامه ای که تازه آورده بودند گرم کرده بود.
گفت: «آقایان ایوان ایلیچ هم مرد.» «چه حرف ها راست می گویید؟»
خبرنامه را که هنوز خشک نشده بود و بوی مرکب می داد به فیودور واسیلی یویچ داد و گفت: «بفرمایید خودتان بخوانید!»
خبر زیر در حاشیه ی سیاهی چاپ شده بود: «پراسکوویا فیودورونا گالاوینا- با اندوه عمیق درگذشت شوهر عزیز خود ایوان ایلیچ گالاوین، عضو دیوان عالی استیناف را در تاریخ چهارم فوریه ی ۱۸۸۲ به اطلاع خویشان و آشنایان می رساند. تشییع جنازه روز جمعه ساعت یک بعد از ظهر صورت خواهد گرفت.» ایوان ایلیچ همکار آن ها بود و همه دوستش داشتند. از چند هفته ی پیش بیمار شده بود و گفتند که از این بستر برنخواهد خاست. البته هم چنان در سمتش باقی بود، اما همه فکر می کردند که در صورت فوت او ممکن است الکسی یف جای او را بگیرد و سمت الکسی یف نصیب وینیکف -یاشتابل- بشود. به این ترتیب هر یک از آقایان حاضر در اتاق به شنیدن خبر مرگ دوست خود در فکر بودند که این پیشامد چه نتیجه ای ممکن است در تغییر سمت، یا ارتقا مقام خود یا آشنایان شان داشته باشد. فیودور واسیلی یویچ با خود می گفت: «حالا سمت شتابل یا وینیکف به من می رسد. وعده اش را مدت هاست به من داده اند. این ارتقای مقام برای من هشتصد روبل اضافه حقوق همراه دارد. به علاوه ی فوق العاده ی هزینه ی دبیرخانه!» پیوتر ایوانویچ فکر می کرد: «حالا باید برای انتقال برادر زنم از کالوگا اقدام کنم. زنم از این انتقال خیلی خوشحال می شود. دیگر نمی تواند بگوید که هیچ کاری برای کسانش نمی کنم...»
تولستوی با نگاه عرفانی به وادی مرگ و زندگی می پردازد و به آدمی می آموزد که عمر دست خداست و هر آن اراده کند زندگی اش به پایان می رسد. با بیانی روان و ساده و قابل فهم برای عموم به انسان می فهماند، زندگی در صورتی ارزشمند است که توامان از عشق به خود و دیگران باشد. دوست داشتن خود و دیگران و خواستن بهترین ها برای همه. مهم نیست از چه طبقه ای باشیم و در چه شرایطی به سر ببریم، دیر یا زود به قول معروف این شتری است که در خانه ی همه خواهد خوابید، پس چقدر خوب است که توشه ای خوب و نامی نیکو از خود به جای بگذاریم.
از این کتاب بیش از صدها نمایش فیلم و سریال اقتباس شده است که از جمله مشهورترین آن ها می توان به فهرست فیلم های زیر اشاره کرد:
• یک مرگ ساده به کارگردانی الکساندر کایدانوفسکی در سال _ 1985
. زیستن (ایکیرو) به کارگردانی آکیرا کوروساوا در سال _ 1952
. گام آخر به کارگردانی علی مصفا در سال _ 1384
و فیلم های دیگر نظیر؛ Living به کارگردانی الیور هرمانوس در سال _ 2022 و فیلم Ivans Xtc در سال _ 2000 اشاره کرد.
نسخه ی چاپی کتاب مرگ ایوان ایلیچ را می توانید از طریق سایت و یا نرم افزار فراکتاب خریداری نمایید. پس از خرید، کتاب برای شما ارسال خواهد شد.
مشخصات کتاب مرگ ایوان ایلیچ در جدول زیر آورده شده است:
مشخصات | |
ناشر: | چشمه |
نویسنده: | لئو تولستوی |
مترجم: | سروش حبیبی |
تعداد صفحه: | 104 |
موضوع: | رمان خارجی |
قالب: | چاپی |
نظر دیگران //= $contentName ?>
عالی...