در سالهای اخیر پژوهش و مطالعه درباره کودکانی آغاز شده است که حالت و کردار آنان برای بسیاری از پدران و مادران، معلمان و مددکاران حیرانکننده است. زیرا، اغلب آنان به رغم داشتن هوش طبیعی، بدون بهرهگیری از آموزشهای ویژه قادر به ادامه تحصیل نیستند، یا برخی دیگر ممکن است یک روز مطالب را به خوبی فراگیرند و روز دیگر تمام آن را فراموش کنند؛ عدهای دیگر در پارهای از کارها بر بسیاری از همگنان خود پیشی میگیرند و در قسمی دیگر مانند کودکان کوچکتر از خود عمل میکنند. اختلالات اخیر اختلالات آموزش و یادگیری نامیده میشوند.
کتاب اختلالات یادگیری حاصل مطالعات علمی و عملی چندین ساله تلاش و مطالعه در زمینه اختلالات یادگیری است وعزتالله نادری و مریم سیف نراقی نوشته شده است.
در کتاب اختلالات یادگیری تاریخچه، تعریف، گروهبندی، مراحل تشخیص، روشهای آموزش و نمونههای بالینی اختلالات یادگیری را بیان شده است و امید است که کمکی باشد در زمینه جدی نگاشتن مشکل این کودکان. این کتاب توسط انتشارات امیر کبیر منتشر شده است.
در سال 1950 به بعد، توجه مربیان، روانشناسان و پزشکان به گروه خاصی از کودکان و آموزش آنان معطوف گشت، که از نظر جسمی و مغزی دارای هیچگونه عارضه مشخصی نیستند، ولی دچار نارساییهای ویژه یادگیری و گاهی اوقات نابهنجاریهای رفتاری میباشند؛ نیز درمان آنان با روشهای متدوال امکانپذیر نیست.
نارساییهای این کودکان با واژههایی مختلف در کتابهای روانشناسی و علوم تربیتی نامگذاری شدهاند. متدوالترین این واژهها عبارت است از: ضایعات مغزی، ضایعات خفیف مغزی و آسیبهای مغزی و آسیبهای عصبی. این اصطلاحات که در آنها ریشه اصلی نارساییهای یادگیری، عوامل بدنی شمرده شده است. با اعتراضات و انتقادات زیادی مواجه گشته است. متخصصان آموزشی با بسیاری از کودکان روبهرو میشوند که دچار اختلالات یادگیری هستند ولی علم پزشکی هیچگونه علامتی از نابه نجاریهای عصبی یا ضایعات مغزی در آنها نمییابد، در حالی که کودکان دیگری هستند که دچار ضایعات مشخص شده مغزیاند. ولی هیچگونه اشکالی در یادگیری ندارند.