کتاب آن روزها، شامل سیره و اندیشه استاد شهید آیتاللهالعظمی سیدمحمدباقر صدر در گفتوگو با آیتاللهعلیاکبر حائری میباشد که تدوین و تنظیم آن توسط سعید فلاحی انجام شده است.
یکی از اقدامات شایستهای که میتواند نقشی مهم در معرفی اندیشه و سیره استاد شهید آیتاللهسیدمحمدباقر صدر داشته باشد، نشر خاطرات و دیدگاه شاگردان آن شهید والامقام درباره استادشان بود که به رسم ادای دین دیدهها و دریافتهای خود از استادشان را برای نسلهای بعد روایت کردهاند. پژوهشگاه شهید صدر برای رسیدن به این مهم به گردآوری مصاحبههایی از خانواده و شاگردان و همراهان شهید صدر پرداخته است.
حاصل این تلاش جمع آوری صدها ساعت فیلم و صوت از این افراد بود که در آرشیو پژوهشگاه نگهداری میشود. در این میان آیتاللهسیدعلیاکبر حائری از شاگردان برجسته شهیدصدر طی مصاحبههایی به بیان خاطرات و تبیین دیدگاههای شهید صدر پرداخته است. خاطرات ایشان از دو جهت دارای اهمیت فراوان است: اول اینکه تا آخرین روزهای زندگی شهید صدر و دستگیری این شهید والامقام و خواهر مظلومهاش در نجف اشرف حضور داشت و خود شاهد اتفاقات آن دوره بود و نقلهای ایشان از مستندترین نقلها از آن دوران است؛ دوم آنکه ایشان سالها و به دستور خود شهیدصدر به تدریس کتابها و تبیین مبانی آن شهید بزرگوار در حوزههای علمیه پرداخته است؛ ازاینرو گزارش ایشان از دیدگاهها و اندیشههای استاد شهیدش میتواند یکی از دقیقترین گزارشها قلمداد شود. ویژگی شایان توجه کتاب آن روزها نیز در میان مجموعه کتاب های خاطرات شاگردان شهید صدر نیز همین نکته است که در بخش مهمی از آن به تبیین اندیشههای استاد شهید توجه شده است.
آنچه اکنون پیش روی خواننده گرامی است مطالب بیان شده توسط استاد گرانقدر آیتالله سیدعلیاکبر حائری طی شش مصاحبه است که پس از پیادهسازی و تطبیق متنها با صوت بازنویسی و تنظیم شده است. متن نهایی این کتاب پس از آمادهسازی در اختیار ایشان قرار گرفت و پس از اصلاحاتی به تأیید نهایی ایشان رسید.
در بحث علمی به یاد نمیآورم که ناراحت یا عصبانی شده باشند؛ ولی گاهی انتقادات غیرعلمی ایشان را بسیار ناراحت میکرد.
یکبار ایشان هنگام درس با ناراحتی این مطلب را مطرح کرد که به من پیشنهاد شده برای شاگردان خود شهریه جداگانهای مقرر کنم. ایشان به این طرز تفکر حمله کرد و گفت مگر هدف من از تربیت شاگرد این است که برای خودم شخصیتی حاصل کنم؟! هیچوقت در ذهنم چنین هدف و انگیزهای خطور نکرده که با پول بخواهم برای خود شاگرد جمع کنم، این دنیا چه ارزشی دارد؟! اینگونه حرفها بسیار ایشان را رنج میداد.