کتاب قصههای زیبای مولوی (جلد چهارم) نوشته پرویز امینی شامل چهار داستان است که موضوع اصلی آنها پیامدهای نادانی و بیخردی است. این داستانها به شکلی هنرمندانه نشان میدهند که چگونه نادانی میتواند باعث مشکلات و دردسرهای فراوان شود.. این کتاب تلاش میکند با زبانی ساده و قابل فهم برای کودکان و نوجوانان، مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی مولوی را به آنها منتقل کند.
در کتاب قصه های زیبای مولوی (جلد چهارم)، پرویز امینی چهار داستان از مثنوی را انتخاب کرده که هر کدام به نوعی پیامدهای ناگوار جهل و نادانی را نشان میدهند. این داستانها به کودکان و نوجوانان میآموزند که چرا باید به دنبال دانش و آگاهی باشند و از نادانی دوری کنند. پرویز امینی با قلمی روان و ساده این داستانها را به نحوی بازنویسی کرده که برای کودکان و نوجوانان جذاب و قابل فهم باشد. داستانهای این کتاب از شاهکارهای ادبیات عرفانی مولانا برگرفته شدهاند و هر کدام با هدف انتقال مفاهیم اخلاقی و تربیتی نگاشته شدهاند. این قصهها به ارزشهایی مانند هوشمندی، تدبیر و استفاده درست از دانش در زندگی روزمره میپردازند و تلاش میکنند به کودکان نشان دهند که چگونه از دانایی و زیرکی خود برای حل مشکلات و رویارویی با چالشهای زندگی استفاده کنند. هر داستان در کنار جنبه سرگرمکنندگی، یک پیام اخلاقی نیز به همراه دارد.
پرویز امینی با بازنویسی این داستانها، سعی کرده است زبان سنگین و پیچیده مثنوی معنوی را به زبانی شیرین و جذاب تبدیل کند تا کودکان و نوجوانان به راحتی بتوانند با این اثر ارزشمند ارتباط برقرار کنند. هر یک از این پنج قصه از روایات معروف مثنوی معنوی انتخاب شدهاند و به صورتی ساده شدهاند تا مفاهیم عمیق فلسفی مولوی برای نسل جوان قابل درک باشد.
پرویز امینی نویسنده و مترجمی است که با بازنویسی آثار کلاسیک فارسی برای مخاطبان کودک و نوجوان شناخته شده است. او با استفاده از سبک داستانپردازی ساده و روان، توانسته است آثاری چون مثنوی معنوی و دیگر منابع ادبیات فارسی را به زبانی قابل فهم برای جوانان بازنویسی کند. هدف اصلی او از این کار آشنا کردن نسل جوان با ادبیات کهن ایران و آموزش ارزشهای اخلاقی از طریق این داستانهای پرمعناست.
مرد بیمار گفت: نه پدر جان! جای من اینجا خوب است.
مرد کنار دیوار رفت و سعی کرد پای مرد بیمار را بگیرد، سپس گفت: «بگذار کمکت کنم. »مرد بیمار که از اصرار آن مرد ترسیده بود، گفت: پای مرا ول کن پدر جان. گفتم که صدای دهل تو را می شنوم.