مجموعه داستان وکیل خدا نوشته محمدرضا پورمحمد، نویسنده کودک و نوجوان میباشد. نویسنده در این کتاب به مشکلات نوجوانان امروز نگاهی تازه داشته است و تلاش نموده است تا دغدغههای آنان را در قالب داستان مرور کند.
وکیل خدا شامل پنج داستان کوتاه است. «وکیل خدا»، «شب بعد از امتحان»، «صدای سارها»، «برگهای خزان» و «شاگرد اول» نام داستانهای این مجموعهاند. در این کتاب سعی شده است که نوجوانان با نثری روان و بیانی جذاب، به خواندن هم تشویق شوند و داستان برای سالها در اذهانشان باقی بماند.
داستان «وکیل خدا» درباره نوجوانی است که پدرش با مشکل قلبی روبهرو ست و باید جراحی کند، اما برای این کار پول کافی در دست ندارند. این خانواده پس از جستجوی بسیار به پزشکی برمیخورند که پول عمل جراحی را از خانواده این نوجوان نمیگیرد و پدر رایگان جراحی میشود.
شب آرامآرام از راه میرسید و آسمان صاف و بیابر دوباره تیره و تار شده بود. آن دورها سایهها عمیقتر شده بود. از دو هفته قبل که بابام تنگینفس گرفت، اتومبیل پرایدش کنار خیابان پارک بود و خاک رویش را گرفته بود، فکر مریضی بابام، فکر قطع شدن درآمد خانه و فکر لاغر شدن چهره مادرم، لحظهای از مغزم بیرون نمیرفت: خوب است مدرسه نروم، شب و روز کار کنم تا پولدار شوم، آن وقت بابام را پیش بهترین جراحهای قلب خواهم برد. خانه که رسیدیم. بابام گفت: «اگر قلبم عمل جراحی بخواهد، خیلی خرج دارد. فردا باید ماشین را ببرم، بفروشم.»