کتاب قصههای پیامبر و فرزندانش جلد3، اثر نقی سلیمانی با تصویرگری مریم یکتافر؛ مجموعهای از قصههای پندآموز و زیبا است که در رابطه با زندگانی پیامبر اسلام و فرزندانش میباشد که با بیانی جذاب و دلنشین روایت شده و نکات ارزشمند اخلاقی و انسانی را برای کودکان و نوجوانان به ارمغان آورده است.
بیشمشیر
بین قبیلۀ ما و آن ها که با محمد بودند، جنگ بود؛ اما آن موقع دو لشکر برای مدتی از جنگ کناره گرفته بودند. من مأمور به دست آوردن اطلاعات از لشکر دشمن بودم. آدم نترسی بودم؛ به خاطر همین، این مأموریت را بر عهدۀ من گذاشته بودند؛ اما در حال جاسوسی، چیزی دیدم که هیچ باورم نمیشد. اول فقط به نظرم آمد یک نفر بر تپهای زیر درختی به خواب رفته است و استراحت میکند.
از روی شمشیرش که به درخت آویخته بود، توجهم به او جلب شد.آخ که چه موقعیت خوبی! اطرافش هیچ کس نبود. از این بهتر نمیشد. خیلی راحت میتوانستم جلو بروم و کارش را تمام کنم. یک مرگ راحت؛ آن هم در خواب. اول اطراف را پاییدم. عجیب بود که از لشکر آنها هم کسی آنجا نبود. آهسته و بیصدا جلوتر رفتم. کمی نزدیکتر که شدم، به نظرم آمد او یک مرد عادی نیست. از لباس جنگی و علامتهای دیگرش به نظرم آمد از فرماندهان جنگ است.. .