کتاب قصههای پیامبر و فرزندانش، اثر خواندنی نقی سلیمانی با تصویرگری جذاب رضا مکتبی؛ مجموعهای از قصههای پندآموز و زیبا است که در رابطه با زندگانی «پیامبر اسلام و فرزندانش» میباشد که با بیانی جذاب و دلنشین روایت شده و نکات ارزشمند «اخلاقی و انسانی» را برای کودکان و نوجوانان، به ارمغان آورده است.
دانایی
پسرم، دربارۀ بچهها زود قضاوت نکن، بچهها با هم فرق دارند، میدانم که باورت نمیشود؛ اما میخواهم اتفاق ساده و عجیبی را برایت بگویم؛ دربارۀ یکی از سفرهایم. از آن روز من هر بار که میخواهم از کارِ بدی جلوگیری کنم یا کسی را به کار خوبی دعوت کنم، یاد آن اتفاق میافتم. یادش که میافتم، مو بر تنم راست میشود، آن وقت عاقلانهتر رفتار میکنم.
من آن سفر رفته بودم مدینه. آن روزها گرچه پیر بودم، مثل حالا زمینگیر نشده بودم. با شترم به شهر که رسیدم، دو پسر کوچک آنجا دیدم که کنار چاه آب، بازی میکردند؛ پشت به نخلستانهای مدینه. آن که بزرگتر بود، لباس سفید پوشیده بود و دیگری سبز. به روی آن دو لبخند زدم و شتر خود را کنار چاه آب به درخت بستم.