کتاب معجزه عین صاد اثر سیدعبدالرضا هاشمیارسنجانی است که در نشر شهید کاظمی منتشر شده است، این کتاب روایتی از سلوک استاد علی صفایی است، خردهروایتهایی پراکنده از زندگی قهرمانی که در ضمن روندی داستانی بازگو شده است. همین امر موجب شده در برخی از وقایع، بهلحاظ زمانی یا مکانی، تغییرها یا جابهجاییهایی اعمال شود.
از سرِ شب، با شیطان رجیم دستوپنجه نرم میکنم. کور خوانده که بتواند مرا به گناه وادارد. هرچیزی راهی دارد. از جا برمیخیزم و وارد حیاط میشوم. از دهنم بخار میزند بیرون. سرمای هوا استخوانسوز است. چارهای نیست؛ باید شیطان لعین را از خودم دور کنم. شیر آب را باز میکنم و سر تا پایم را زیر آب یخ میگیرم.
دندانهایم یکدیگر را به رگبار میبندند. چندین و چند شب است کارم همین شده. اگر باباطاهر اینجوری بابا طاهر شد، چرا من نتوانم. تا خود صبح، سگلرز میزنم. اذان صبح باید یکی به یاریام بشتابد و یخم را بشکند. مثل گوشت برزیلی، منجمد شدهام. اگر وضو بگیرم، بعید است تا صبح دوام بیاورم. به خودم نهیب میزنم: «طاقت داشته باش مرد! یاور حضرت مهدی(عج) که به این زودی جا نمیزند.»
به هر بدبختی است، انجماد بدنم را میشکنم و دیگربار، با آب یخ وضو میسازم. از نمازی که میخوانم، هرچیزی شنیده میشود، جز اذکار نماز. به دارکوبی که تنهٔ درخت را به باد ناسزا گرفته، بیشتر میماند تا ذکر و تسبیح.
زور خورشید هم به باز کردن انجمادم نمیرسد. از این پس نباید توی چهاردیواری، خودم را محبوس کنم تا شیطان رجیم هر کاری دلش میخواهد سرم بیاورد. پیش از آنکه به دیار باقی بشتابم، از جا بلند میشوم و به دیدار یار میشتابم. از دیو و دد ملول گشتهام و انسانم آرزوست. انسان کامل را در جایی بیرون از شهر باید یافت.