دید و بازدید نخستین مجموعه قصه و داستان اثر جلال آلاحمد است که سال ۱۳۲۴ منتشر شده است. این کتاب دوازده داستان کوتاه را دربردارد، نام کتاب برگرفته از اولین داستان کتاب است. جلال در هر دوازده داستان این کتاب به انتقاد و کوبیدن وضعیت موجود آن دوره که سراسر کشور در هرج و مرج ناشی از هجوم بیگانگان استعمارگر و بعداز آن دست و پا میزند، میپردازد.
در هریک از این داستانها به دفاع از مردم ستمدیده و رنجکشیده دوران خود توجّه میکند و هربار یکی از عوامل سرخوردگی ملت را گوشزد میکند. جلال در تمام این دوازده داستان همچون دیگر روشنفکران تحصیلکرده آن زمان به روشنگری و آگاهی مردم میشتابد.
دید و بازدید شرحی است از دید و بازدیدهای جوانی که در ایام عید نوروز وارد مجلسی میشود و در این مسیر با حوادث جالبی روبهرو میشود. متن این کتاب مانند سایر آثار جلال آلاحمد بسیار روان و ساده است و خواننده را تا انتهای کتاب با خود همراه میکند. قلم شیوا و نثر روان و ساده جلال عامل کشش و جاذبه کارهایش است. او با همین صمیمیت و سادگی در خواننده نفوذ کرده و مخاطبش را تا انتهای داستان با خودش همراه میکند.
یک شمع قدی زرد و بلند که با طنابی چرب و سیاه به پایه پیهگرفته منبر سهپلهای بسته شده بود؛ بد میسوخت و گرگر میکرد. روی دستهها و کف پلههای منبر، همهجا، شعله شمعهایی که از ته به گل فرو رفته بودند، کج و راست میشد.
باباصالح مؤذن پیر مسجد، عبای نازک تابستانی خود را که در این هوای سرد فقط میتوانست سرماصافکن خوبی باشد؛ دور کمر پیچیده، شبکلاه خود را بالاتر زده بود و درحالیکه دایماً ذکر میگفت و گاهی بلند صلوات میفرستاد؛ در اطراف منبر میپلکید و شمعها را جابهجا میکرد، یا فتیله شمع قدی را که گاهگاه گرگر میکرد با چاقوی خود کوتاه میساخت.
منبر را توی چارچوب در مسجد کار گذاشته بود و برای اینکه زیاد به منبر بیاحترامی نکرده باشد؛ گل را روی چند ورق روزنامه پهن کرده بود و شمعها را میان آن فرو میکرد.