کتاب سهتار نوشتهی جلال آل احمد، مجموعهای متشکل از 13 داستان کوتاه است که در نشر به سخن منتشر شده است.
سهتار مانند دیگر داستانهای آل احمد نگاهی به معظلات و مشکلات مردم بیچاره و تهدیدست روزگار نویسنده دارد. اصولا جلال سعی در بازتاباندن ریشههای اوضاع نامساعد جامعه دارد تا شاید مردم دردکشیده به اساس بیچارگی خود پی برده، حرکتی در جهت تغییر روند زندگی نکبتبارشان کنند و از خواب هزاران سالهی خرگوشی بیدار شوند.
سهتار عنوان اولین داستان این مجموعه است که جلال در آن به یک معضل بسیار مهم اجتماعی، یعنی درگیرکردن مردم با مسایل کوچک شرعی است تا آنها را از مشکلات جامعه دور کرده، فکر و اندیشه مردم را منحرف کنند. در طول تاریخ همیشه کسانی بودهاند که با طرح مسایل شرعی کوچک برای مردم چنین جلوه میدادند که رعایتنکردن همین مسایل باعث برانگیختن خشم خدا و در نتیجه نازلشدن بلا و گرفتاری مردم میشود و مردم نیز چون همیشه به عالمان دینی اعتماد داشته و دارند به حرف این مذهبینماهای خودفروخته توجه کرده، فکرشان را از مسایل اصلی به مسایل جنبی و بیاهمیت معطوف داشتهاند.
شب روضه هفتگیمان بود و من تا پشتبام خانه را آب و جارو کردم و رختخوابها را انداختم. هوا تاریک شده بود و مستمعین روضه آمده بودند. حیاطمان که تابستانها دورش را با قالیهای کنارهمان فرش میکردیم و گلدانها را مرتب دور حوضش میچیدیم، داشت پر میشد. من کارم که تمام میشد، توی تاریکی لب بام مینشستم و حیاط را تماشا میکردم. وقتی تابستان بود و روضه را توی حیاط میخواندیم، این عادت من بود. آن شب هم مدتی توی حیاط را تماشا کردم. طوری نشسته بودم که سر و بدنم در تاریکی بود و من در روشنی حیاط، مردم را که یکییکی میآمدند و سر جای همیشگی خودشان مینشستند، تماشا میکردم...