کتاب داعشی و عاشقی حکایت دریای پرتلاطم مودت و دوستی حضرت ابا عبدالله و توجه ایشان به زائرینشان مخصوصا به زائرین پیاده اربعین است که حتی دشمنان حضرت را در بر می گیرد. احساس دلسوزی امام حسین (علیه السلام) و مسئولیت هدایت امت رسول الله که به عهده ایشان است، دوست و دشمن نمی شناسد و گاهی شامل حال دشمنان فریب خورده هم می شود. عشق به امام و سوز و گداز دلهای عاشق زائران اربعین خود حکایتی مفصل دارد که دیدنی، شنیدنی و خواندنیست. مجید ملامحمدی در داستان داعشی و عاشقی به خوبی حال عاشقی زائران را به تصویر کشیده است.
بخشی از متن کتاب داعشی و عاشقی
خواندن کتاب داعشی و عاشقی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
داعشی و عاشقی داستان دو جوان داعشی یکی دختری به نام زینا و دیگری پسری اروپایی به اسم جوزف است.ماموریت آنها عملیات انتحاری در بین زائران اربعین است. آن دو از آموزه های داعش یاد گرفته اند که خشن و تندخو باشند. هرکه را که دشمنشان است از سر راه بردارند و با هیچ کس مدارا و محبت نداشته باشند و برای گسترش عقاید خود دست به هر کار خوفناک و ناجوانمردانه ای بزنند. اما در مسیر پیاده روی کربلا، از دین خدا و مکتب اهل بیت (علیهم السلام) چیزهای دیگری می بینندکه بر خلاف عقایدشان است.
مرد عربی جلو دوید. هول ورم داشت. دست درشت و پنبه ای اش را دور گردنم انداخت. به زبان خودش گفت: «اهلاً و سهلاً. خوش آمدی زائرِ حسین! به قیافه ات نمی آید که عرب باشی! ایرانی هم که حتماً نیستی. هستی؟ نه نیستی! » خیره خیره و عصبانی نگاهش کردم. وسط پیشانی ام را سفت بوسید، آبدار و حال به هم زن. بعد گفت: «خسته ای؟! می دانم. الهی که خاکِ مسیر راهت بودم. این پاهای تو چقدر توی این راه درد دیده، سختی کشیده! این قامت چقدر مرارت برده تا ذره ای از اجر دردها و مرارتهای بی بی زینب(س) در مسیر مشّایه را ببرد! » بلندبلند زد زیر گریه. جا خوردم. نه، دروغکی نبود. راستی راستی می گریید. بعد دستم را بوسید. افتاد به پایم و کفشم را بوسید. دست به خاک روی کفشهایم کشید و به روی پلکهایش مالید. حیرت کردم. لال مانده بودم که چه بگویم. کمی هم ترسیدم. شکیبا ایستاده بودم. چرا زبانم نمی چرخید تا او را از خود دور کنم؟! کاش ابوطلحۀ دمشقی اینجا بود. کاش او به نوکرانش فرمان می داد جَلدی به اینجا بیایند و این عرب عجیب و غریب را از سرِ راه من کنار بزنند. اقلاً بلد بودند به او بفهمانند که بس است دیگر. حالا راهت را بگیر و برو! مرد عرب رخ به رخ من، شاخ ایستاد. خیره شد به چشم هایم و با احترام و ادب گفت: «پیش از ورود به کربلای مُعلّا، به خانۀ من بیا. کمی خستگی در کن. خاک پیراهنت را روی فرش های خانه ام بتکان. به سفرۀ غذایم برکت بده. نمازهایت را در اتاقم بخوان تا خانه ام بوی ملائک بگیرد... یالّا عجله کن برادر! »
این کتاب مناسب کسانی است که به داستان علاقه مند هستند و داستانهای مرتبط با داعش برایشان جذاب است.
با نصب نرم افزار فراکتاب میتوانید نسخه دیجیتال کتاب را که حاوی پی دی اف کتاب داعشی و عاشقی است به مدت محدود به صورت رایگان مرور بفرمایید. پس از خرید کتاب میتوانید آن را آنلاین مطالعه نمایید و یا با دانلود آندر نرم افزار پس از قطع اینترنت آفلاین مطالعه بفرمایید. ولی فایل کتاب داعشی و عاشقی pdf رایگان در فراکتاب وجود ندارد.
خرید کتاب داعشی و عاشقی به صورت چاپی و یا دانلود نسخه دیجیتال آن می توانید در فراکتاب در دسترس است اما کتاب صوتی داعشی و عاشقی هنوز تولید نشده است.
مشخصات این کتاب را در جدول ذیل ببینید.
مشخصات | |
ناشر: | به نشر |
نویسنده: | مجید ملامحمدی |
زبان: | فارسی |
تعداد صفحه: | 195 |
موضوع: | داستان |
نظر دیگران //= $contentName ?>
قلم خوبی برای تعریف وقایع هست ولی داستان سطحی. نیاز به پختگی بیشتر داره و با اینکه مثلا از زبون یه داعشی نقل م...