کتاب گفتاری در فلسفه فقه، اثر علی محمدی جورکویه؛ دانشی است که در مقام علم ناظر، به فقه نظر نموده و به تحقیق در مبانی نظری و تحلیلی فقه، موضوع، محمول، مسائل، مبادی، مقدمات، غایات و شیوههای روششناختی فقه و ارتباط آن با علوم و پدیدههای دیگر میپردازد.
خاستگاه بسیاری از مباحث فلسفهی فقه، اندیشههایی است که در درون نحلهها و مکاتب فکری متفاوت در حوزههای کلامی، فلسفی، تفسیری و حتی سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و.... به وجود آمده و به شدت بر مباحث فقهی و فلسفه فقه اثرگذار بوده است.
فلسفه فقه حوزهای است برای ارائه مباحث بنیادین راجع به فقه که دارای تأثیرهای فراوانی بر مباحث درونفقهی است. فلسفه فقه در واقع، دانش مدیریت تحول، تطور، توسعه، تعمیق و تکامل فقه و شناخت ساختار کلان آن، هماهنگی میان نهادها و قواعد و بسیاری دیگر از مسائل است.
۱. مفهوم فقه
واژه «فقه» از خانوادهی واژگان مرتبط با معنای علم است. واژگان بسیاری در این خانواده وجود دارند؛ مانند معرفت، شعور، فهم، ادراک، یقین، ظن، شک، وهم، فکر، تمییز، اطلاع، خبر و... . معانی این خانواده نزد انسان حاضرند و روشنی ناشی از این حضور، مانع ارائهی تحلیلی قوی از این معانی میشود و نباید از لغتشناسان چنین انتظاری داشت؛ اما از کاربردشناسی اهل لغت نکات بسیار مهمی به دست میآید. اهل لغت در کاربردشناسی مشتقات فقه، کاربرد آن را، اعم از صیغ لازم و متعدی، در این معانی استقصاء کردهاند: فهم الشیء، ادراک شیء و علم به آن تبیین، فطنة (زیرکی و هوشیاری)، درک نیکو، دریافت نکات پنهان، دستیابی به امور نهانی با بهرهگیری از امور آشکار، فهم بر اساس دقت و تأمل، علم به مقتضای کلام بر اساس تأمل (ر.ک: العین، مصباح اللغة، معجم مقاییس اللغة، مجمع البحرین، لسان العرب، مصطلحات و مفردات فقهیة، غریب الحدیث، المفردات فی غریب القرآن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، فروق اللغویة، معجم المصطلحات و الألفاظ الفقهیة، ذیل واژه یا مادهی «فقه»).
بر اساس اقوال لغتشناسان و کاربردشناسی آنان میتوان معنای این ماده را چنین بیان کرد: فهم دقیق، هوشمندانه و نیکوی معانی پنهان یک امر بر اثر تأمل در جهات آشکار آن امر. متعلق فقه در معنای لغوی آن میتواند کلام، یک واقعه مشاهده شده، یک رأی و نظر و مانند آنها باشد. این معنا به تدریج به فهم هوشمندانه، دقیق و نیکوی همهی معارف دینی و بصیرت دینی انتقال یافت.. .