کتاب خاطرات یک طوطی بیخطر، اثر سیدمهدی شجاعی لواسانی؛ با بیانی شیوا و روان شامل داستانهایی کوتاه نظیر؛ «شوهر بیصاحب صاحب من!، کالبدشکافی فوری ذهن در سه دقیقه!، پشت پنجره (برخورد نزدیک با یک فحش رکیک!)، عصر ورپریدگی!، شترمرغ، گوسفند نیست!، یک نوع تنفروشی مجاز!، ویزای اقامت دائمی در آسمانلند!، داخل یک خیابان فرعی دنج» میباشد که پند و اندرزی را در خود نهفته است.
۲. کالبدشکافی فوری ذهن در سه دقیقه!
من یک طوطیام، یک طوطی معمولی مثل بقیهی طوطیهای کرهی زمین، تخمهی گل آفتاب مغز میکنم و میخورم... تنقلات خوریام، ملس است. پرهایم رنگارنگ است؛ از سبز گرفته تا آبی و نارنجی و بنفش... برای خودم یک پا، رنگین کمانم... چه باران ببارد یا نبارد! پرواز بلدم؛ اما معمولًا طولانیترین مدت پریدنم، هفت ثانیه است.
مسافت طول قفس را پنج بار پشت سر هم میروم و برمیگردم؛ بدون توقف! همه چیز را در ذهنم ضبط میکنم؛ بیکموکاست، کلمه به کلمه، با همهی جزئیات... چیزی را محال است از قلم بیندازم، اما همه چیز را به زبان نمیآورم و تکرار نمیکنم... بعضی جملهها، زبانم را میچرخاند و ادایشان میکنم... همهی اجدادم از روز ازل همین طوری بودهاند. تا به الآن چند دست چرخیدهام... خیلیها فکر میکنند فقط گوشم خوب کار میکند و بقیهی حواسم به درد لایجرز دیوار میخورد! اما آنها سخت در اشتباهاند... چشمهایم، بالهایم، پاهایم و بینیام هم مثل ساعت کار میکند؛ دقیق و منظم... از وقتی که چشمم را باز کردهام، خودم را در قفس دیدهام... از سر اجبار زبان آدمیزاد را یاد گرفتهام و الا چه پرندههای آزاد، صدایشان دلنوازتر است.. .