کتاب نامش؟ نامش با تو نوشته سرکار خانم فائزه تقی زاده منتشر شده در نشر متخصصان. کتاب «نامش با تو» اثری خلاقانه و تأثیرگذار از فائزه تقیزاده است که در فضایی رازآلود و فلسفی، مفاهیمی همچون هویت، ارتباط انسانها با یکدیگر و تأثیر تکنولوژی بر زندگی بشر را بررسی میکند. این رمان علمی-تخیلی، داستانی را روایت میکند که در آیندهای نزدیک و در میان دنیای شبکههای هوش مصنوعی، جهانهای موازی، و ارتباطات پیچیده انسانی شکل میگیرد.
شخصیتهای اصلی این کتاب، در مواجهه با حقیقتهایی درونی و بیرونی، به دنبال کشف رازهایی از گذشته و آینده خود هستند. نویسنده با زبانی روان و تصویری، دنیایی پویا و پرجزئیات خلق کرده است که خواننده را به سفری پرچالش در زمان و مکان میبرد. این اثر علاوه بر ایجاد حس تعلیق و کنجکاوی، به موضوعات عمیقی نظیر هویت فردی، آزادی، و تعاملات میان انسان و تکنولوژی میپردازد. برای علاقهمندان به رمانهای فلسفی، علمی-تخیلی و داستانهایی با محتوای تفکربرانگیز، «نامش با تو» انتخابی بینظیر است. این کتاب، پلی بین احساسات انسانی و نوآوریهای علمی آینده، تجربهای متفاوت و ماندگار برای خوانندگان به ارمغان میآورد.
این کتاب با نگاهی به چالشهای هویتی و ماهیت انسانی، از طریق شخصیتهایی که درگیر شبکهای از ارتباطات پیچیده میان دنیای موازی و هوش مصنوعی هستند، پرسشهای بنیادینی را درباره معنا و وجود مطرح میکند. شخصیتهای اصلی مانند رز و آدییاس، در مسیری پر از ابهام و کنجکاوی، با جهانهای موازی و پیامدهای عاطفی و اخلاقی تکنولوژی مدرن مواجه میشوند. نویسنده با نثری شاعرانه و روایتی پر از تصاویر خیالانگیز، داستانی خلق کرده که علاوه بر سرگرمکننده بودن، به بررسی عمیق روابط انسانی و جایگاه تکنولوژی در آینده میپردازد. رمان با تلفیقی از تخیل علمی و تمهای فلسفی، مسیری تازه برای اندیشیدن درباره هوش مصنوعی و تأثیر آن بر زندگی انسانها ارائه میدهد.
به فرم چهره های کریه و ناخوشایندی به بیرون جهیدند و هر عملی را برای جلوتر نرفتنش اتخاذ مینمودند در همان حال یکی از آنها به شکل پسری خردسال درآمد که پاهای روح خوابگرد را با دستانش بغل گرفته و هق هق کنان پیوسته از او درخواست داشت به عقب بازگردد به ناگاه کودک سر چرخاند و روح مبهوت کودکی خود را مینگریست کودک با انگشت به خاطره ای در رویا رویش اشاره میداشت که حال به نمایش درآمده بود (۷) سالگی اولین تنبیه) کودک مضطرب بعد از تلاش فراوان بار دیگر معلم با غلط های بسیاری در نگارش املای او مواجه و بر سرش مقابل همگان فریاد کشیده بود. گویا کودکی اش از او حفاظت میکرد...