امتیاز
5 / 0.0
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
65,000
نظر شما چیست؟

معرفی کتاب توی چشمش برف می‌بارید

کتاب توی چشمش برف می‌بارید نوشته آذر کیوان می‌باشد که در نشر صاد منتشر شده است. خواننده همراه شخصیت اصلی داستان به کردستان سرد و زمستانی می‌رود و از مردم صبور آنجا می‌آموزد که چطور دنبال بارقه‌های امید در زندگیش بگردد، چطور رنج‌ها را با پایمردی تاب بیاورد.

داستان درباره زنی است که تمام تلاشش را می‌کند تا در کارش موفق باشد. مثل خیلی از آدم‌ها هر روز زخم‌های روحش را می‌پوشاند تا کسی نبینتشان. گذشت زمان باید خاطرات و اثرشان  را کمرنگ کنند، اما نمی‌شود، خاطرات کش می‌آیند و بر امروز سایه می‌اندازند. ستاره یاد می‌گیرد جراحت‌های روحش را در آغوش بگیرد و به راهش برای رسیدن به هدف‌های روزمره‌اش ادامه بدهد. با گذشته‌اش آشتی کند و خود را همان‌طور که هست، بپذیرد.

گزیده کتاب توی چشمش برف می‌بارید

غلام حمله برد و پشت یقۀ پسر را گرفت تا از زمین بلندش کند. پسرک به زور نیم‌خیز شده بود که ناگهان با لگد زد و زیر پای غلام را خالی کرد تا با باسن زمین بخورد و چوب و چاقویش به هوا پرت شوند. بعد با حرکتی سریع، تخته سنگ بزرگی برداشت و گرفت بالای سرش، آماده بود که بکوبدش توی سر غلام. چشم‌های قرمز از گریه‌اش، حالا از هیجان درشت شده بودند. از گوشۀ میدان صدایی بلند شد: «ها پسر نبی، آدم‌کش شدی.»
صاحب صدا، پیرزنی قوی‌هیکل بود با پیراهن بلند و سیاه کردی که ریسمان گاوی را به دست داشت. پیرزن دستی به کمر گاوش کشید و گفت: «غلام، ما تو ده خودمان، بالای بیست تا دختر داریم که از این گاو من چاق‌ترن، بالای سی مَن. حالا این سرهرز چرا باید دور خواهر تو بپلکه، من نمی‌دانم.»
غلام به موضع ضعف افتاده بود و هیچ نمی‌گفت. پیرزن ادامه داد: «حالا دُمت رو بذار رو کولت و برو.»
پسر نبی هنوز سنگ را روی سرش نگه داشته بود. با صدایی که ترس تویش لگد می‌پراند، تکرار کرد: «آره...، دمت رو بذار رو کولت و برو تا شلوارت رو درنیاوردم. من خواهر ریقوی تو رو آدم حساب نمی‌کنم.»
سایۀ سنگ هنوز روی سر غلام بود، پاشد و پشتش را تکاند. «به هم می‌رسیم پسر نبی آنگو خور.»
چشم‌های پسر نبی دوباره درشت شد و سنگ را بالاتر برد و گفت: «می‌زنم تو سرت‌ها!»
غلام پا تند کرد که دور شود. پسر نبی انگار که تازه جان گرفته باشد، داد زد: «آره، خواهرت نوک دماغش رو بگیری، جونش درمیره.»

صفحات کتاب :
201
کنگره :
‏‫‭PIR۸۳۵۸‭‬
دیویی :
‏‫‭۸‮فا‬۳/۶۲
کتابشناسی ملی :
9404622
شابک :
978-622-5336-94-0
سال نشر :
1403

کتاب های مشابه توی چشمش برف می‌بارید