کتاب اساطیر در متون تفسیری فارسی نوشته صابر امامی در انتشارات صاد به چاپ رسیده است و شامل شش فصل است: «اسطوره و شناخت»، «جایگاه تصویرها»، «رمز چیست و نمادگرایی چه معنایی دارد؟»، «واژه اسطوره در قرآن و تفاسیر»، «سیری در قصههای متون تفسیری» و در فصل ششم نتیجهگیری از مطالب کتاب آمده است.
اسطوره نقل کنندهی سرگذشت قدسی و مینوی است. راوی واقعهای است که در زمان اولین، زمان شگرف بدایت همه چیز رخ داده است. به بیانی دیگر اسطوره حکایت میکند که چگونه از دولت سر و به برکت کارهای نمایان وبرجسته موجودات مافوق طبیعی، واقعیتی، چه کل واقعیت: کیهان؛ ازیا فقط اجزایی از واقعیت: جزیرهای، نوع نباتی خاص، سلوکی و کرداری انسانی، نهادی، پا به عرصهی وجود نهاده است… کتاب اساطیر در متون تفسیری فارسی به دنبال شناخت اسطوره است و اینکه اساطیر از کجا برمیخیزند، جهان را چگونه تبیین میکنند و با چه زبانی؟
درست است شباهتهایی در بین اساطیر و افسانهها به چشم میخورد، اما اگر دقت کنیم این شباهتها بیشتر در عناصر و عوامل روایت است تا در ذات موضوع، برای مثال در اسطوره نیز مانند افسانه، ما شاهد کارهای خارقالعاده قهرمانان و شخصیتهای ماورای طبیعت هستیم؛ اما چگونگی به کارگیری این عناصر و عملکرد آنها در هر دو به طور کامل متفاوت میباشد و اگر خواننده اندکی با قصهنویسی و داستان آشنا باشد، به راحتی قضاوت خواهد کرد که این هر دو فضایی دیگر دارند و عوامل و عناصرشان در راستایی جدا از هم شکل میگیرند. افسانههای عامیانه قصههای سنتی هستند که گاهی شکل و فرمی منسجم دارند و زمانی خالی از چنین شکل مستحکمی میباشند، برای مثال قصهی «زیبای خفته» و قصهی «ملک محمد» که هر دو از ساختمان و اسکلتبندی محکمی برخوردارند و بسیاری از افسانههای رایج عامیانه و حتی داستانهای هزار و یک شب که از هیچگونه تعاقب منطقی برخوردار نیستند، این افسانهها به مسائل فکری بشر نمیپردازند، بلکه مشکلات و گرفتاریهای عادی و روزمره بشر را مدنظر قرار میدهند. درواقع همین افسانهها هستند که بیشتر برای تشفی آلام و مصائب بشری به کار میآیند و برخاسته از امیال و آرزوهای وی هستند.