کتاب داستان زندگی (جلد دوم) نوشتهی حسن فیروزی است که در آن بخشهایی از خاطرات خود و سرگذشتش را بازگو میکند. او در این کتاب چگونگی تکامل شناختش از دنیای پیرامون و اتفاقاتی را که از کودکی تا جوانی پشت سر گذاشته، به شیوهای صمیمانه برای شما به تصویر میکشد.
وارد نه سالگی می شدم، فصل بهار در پیش بود. چند روز بیشتر به عید نوروز باقی نمانده بود. به خاطر مرگ داداش مظاهر، هنوز پدر و مادرم سیاه پوش بودند اما من همچنان درعالم بچگی خودم به سر می بردم. نه شادی ها برای من مانند بزرگ ترها پیوسته پر دوام بود، نه غم ها و دل آزردگی ها!