کتاب مجموعه مقالات همایش علمی علامه شیخمحمد عبده و علامه شیخمحمدرضا مظفر، تألیف جمعی از نویسندگان، در دانشگاه مذاهب اسلامی منتشر شده است.
همگرایی مذاهب اسلامی امری ناگزیر و موضوعی است که نه از سر مصلحت، بلکه به عنوان یک ضرورت باید به آن نگریست و در جهت تحقق آن تلاش کرد. شناساندن صاحبان اندیشه همگرایی و تقریب میان مذاهب اسلامی و کوشندگان در این مسیر، یکی از مهمترین ابزارها در پشتیبانی فکری از این ایده مقدس است. از میان مصلحان و نواندیشانی که در جامعه اسلامی تحولی بسزا و مؤثر ایجاد کردند و سعی بر تطبیق تعالیم با رویدادهای جامعه داشتند و بر این باور بودند که تعالیم اسلام، در هر دوره و زمانی پاسخگوی نیازها و رخدادهای نوظهور هستند، یکی شیخمحمد عبده و دیگری شیخمحمدرضا مظفر است. هر دو شخصیت مطرح شده، به خاطر آوردن ایدههای نو به حوزههای علمیه معروفند.
شیخ محمد عبده از شخصیتهای برجسته علمی و دینی است که در تطبیق تعالیم دینی با رویدادهای جامعه تلاش میکرد و در مصر او را به عنوان اصلاحگر اجتماعی میشناسند. علامه مظفر نیز به دلیل تاسیس مدارس «منتدیالنشر» در نجف و ایجاد قوانینی تازه در روشهای تدریسی حوزه؛ به عنوان شخصیتی تحولساز شناخته شده است.
در این راستا و جهت بزرگداشت شخصیتهای تأثیرگذار و تحولآفرین و شخصیتهایی که دغدغه دینی را در سر داشتند، دانشگاه مذاهب اسلامی که برخاسته از اندیشه زیبای تقریب است، برای شناخت هر چه بیشتر از پیشگامان این امر، درصدد برگزاری همایش علمی بزرگداشت علامه شیخمحمد عبده و علامه شیخمحمدرضا مظفر برآمد. بدین منظور دبیرخانه همایش از اردیبهشت سال ۱۳۸۹ تشکیل و پس از تهیه و تنظیم عناوین پیشنهادی، اقدام به فراخوان مقاله کرد. از میان مقالاتی که از سوی صاحبنظران حوزوی و دانشگاهی اعم از شیعه و اهل سنت نگاشته شده و به دبیرخانه همایش ارسال شده، پس از ارزیابی علمی، حدود بیست مقاله برای درج در مجموعه مقالات پذیرفته شده است که در اختیار علاقمندان قرار میگیرد. از مقالات برگزیده همایش علمی شیخمحمد عبده و شیخمحمدرضا مظفر میتوان به عناوینی چون تلمذ شیخمحمد عبده در محضر سیدجمال اسدآبادی به قلم حجتالاسلام سیدهادی خسروشاهی، علامه محمدرضا مظفر و عقائدالامامیه از محمدجواد شمس و شیخمحمد عبده و شاگردان تاثیرگذار وی در بیداری اسلامی، به قلم احمد نعمتی اشاره کرد.
یک روز دوستان من در رواق اشرافالازهر گفتند یک دانشمند افغانی به مصر آمده است و در خانالخلیلی سکونت دارد. خوشحال شدم و به استادم شیخحسن الطویل از آمدن دانشمندی خبر دادم. شیخ طویل در محیط الازهر مردی شناخته شده بود و علم منطق تدریس میکرد. من به درس او میرفتم و به علوم عقلی و مطالعه آن علاقه و اشتیاق داشتم، اما روحم با علوم رسمی اقناع نمیشد. وقتی شنیدم سید جمال به مصر آمده است، به شیخ طویل گفتم که با همدیگر به دیدار او برویم و او را ببینیم و او قبول کرد. شامگاهان به خانهاش رفتیم. سید شام میخورد. سلام کردیم، ما را به صرف شام دعوت کرد. معذرتخواهی کردیم و نشستیم.
پس از آن که شامش را صرف کرد، روی به ما کرد و از معنی و تفسیر برخی آیات قرآنی پرسید و نظر مفسران بعضی از اهل عرفان را درباره آیات جویا شد و ما ترجیح دادیم که از خود او بشنویم.
او لب به سخن گشود. آیات را تفسیر کرد و آنچنان ما را مستفیض نمود که من عاشق او شدم و قلبم از محبتش پر شد؛ زیرا علم عرفان و تفسیر قرآن گمشده من بودند ،نور چشمم و کلید خوشبختیام بودند. سپس عبده، به شرح اصول تدریس و کتابهایی که در نزد سید خوانده و فرا گرفته است، می پردازد که به آنها اشاره خواهد شد. عبده شرح حال سید را بیان میکند و از تاریخ ولادت و تحصیل او در کشورها و بیشتر در افغانستان و در ایالت کنر سخن میگوید و آنگاه به شرح عمق معلومات و اخلاق سید میپردازد.