کتاب تفنگ یکبار مصرف، اثر محمدعلی همتی توسط انتشارات خط شکنان به چاپ رسیده است. جنگ با همه ی خشونتش، مثل هر موقعیت دیگری اتفاقات طنز هم داشت. جدا از اتفاقات بامزه ای که در واقعیت جنگ از زبان رزمنده ها نقل می شود، بعضی از نویسندگان همانند محمدعلی همتی دست به قلم برده و روایت طنزی را می سازند که فضای پر از زشتی جنگ را کمی تلطیف کنند. داستان کتاب تفنگ یکبار مصرف، طنز کوتاهی است که فضای جنگ و حال را در هم پیچیده است.
توی پادگان مش قربون، آموزش های بدنسازی شروع شد. برای این که عضلات مان تقویت شود توی کلاس ها جلو بازو و پشت بازو هالتر را در ده ست سی تایی انجام می دادیم و بعد از ریکاوری، می رفتیم تو کار سه ست قدرتی اسکات و پرس سینه برای حجیم شدن عضلات چهار سر ران و ترقوه و جناق سینه. برنامه غذایی ما یک برنامه خاص و کارشناسی شده بود. توی سینی های حلبی، چند پرس اکبر جوجه و میرزاقاسمی می ریختیم و هفت هشت نفری با چنگ و پنگول هایمان می افتادیم به جونش. کالری دریافتی ما به زور به 976 کالری در روز می رسید که این کالری جواب عضلات انگشت شصتمان را هم نمی داد، چه برسه به عضلۀ کفتری سینه.
فرمانده پادگان خیلی جذبه داشت، مثل آقا محمدخان قاجار همه ازش حساب می بردند. یک روز تدارکات گردان آواره دل را یک دل کرد و رفت پیش فرمانده پادگان مش قربون و تقاضای چند قوطی مکمل بدنسازی و قرص و آمپول هورمونی برای تقویت عضلات نیروها کرد. ولی فرمانده آنقدر ماش خریده بود که می توانست به هرچی افعی و بوآ توی عالم بود ژتون یک وعده ماش پلو و آب دوغ خیار بدهد.