کتاب شهادت در وقت اضافه؛ روایتی از زندگی شهید مدافع حرم «علیاکبر زوار» به نویسندگی محمدعلی ستوده از سوی انتشارات راه یار منتشر شده است.
شهید علی اکبر زوار از نیروهای ایرانی لشکر فاطمیون بود که اولین بار 16شهریور 1394 به نام نیروی افغانستانی با رزمندگان فاطمیون به سوریه رفت و پس از گذشت 3 ماه در تدمر سوریه منطقه «دکل» به شهادت رسید و مفقود شد. پیکر مطهر شهید در اسفند همان سال تفحص و پس از ماهها مفقودی شناسایی شد و به آغوش خانواده بازگشت.
بعد از سقوط دکل، دشمن شروع کرد به پسگرفتن مناطق از دستداده؛ به این ترتیب، تمام چیزی که بچهها شب گذشته به دست آورده بودند، دوباره افتاد دست دشمن. منطقه دکل و ارتفاعات 800 و 700 را پس گرفتند. خیلی دلم شکست. سینهام به تنگ آمده بود. با 3 نفر از بچههای همسنگر رفتیم کمک بچهها. به محدوده درگیری رسیدیم. تعدادی از نیروهای خودی را دیدیم که از سمت ارتفاع میآمدند پایین و سلاح و همرزمان شهیدشان را روی دوش میآوردند.
این عملیات همزمان بود با پایان دوره 2 ماهه حضور ما در منطقه. فردایش باید به ایران بازمیگشتیم. علی نهضت، از بچههای دوره ما، دستور داشت برگردد عقب و با یکی از قدیمیها، نیروهای جدید را بردارد و بیاورد به خط. نباید ارتفاع 900 را هم از دست میدادیم...
علیآقا سنگر دیدبانی را تحویل داده بود و برگشته بود عقب. گویا توی آسایشگاه داشته استراحت میکرده. بعداً از دوستش شنیدیم «علی جورابهایش را شسته بود و پهن کرده بود تا خشک شود». علینهضت میرود آسایشگاه و ماجرا را تعریف میکند. میگوید: «یک نفر را میخواهم که با هم برویم و نیروهای جدید را روی ارتفاع مستقر کنیم». علیآقا اصلاً وظیفهاش نبود ولی همان جا آمادگیاش را اعلام میکند و میگوید: «من میآیم...».
علی نهضت بعداً تعریف کرد: «ما با دشمن درگیر شدیم. یکی از موشکهای آرپیجی دشمن به سنگر علی اصابت کرد و منفجر شد اما گمان نمیکردم علی داخل سنگر باشد». پشتشان خالی شده بود. بچهها تیراندازی میکردند و از ارتفاع میآمدند پایین. به یک جای امن میرسند و علی نهضت شروع میکند به سرشماری. بعداً به ما گفت: «آمار گرفتیم، دیدیم علی نیست!»