کتاب راز نوشته فیروزه نیر اعظم میباشد و انتشارات متخصصان آن را به چاپ رسانده است. این کتاب داستان ایرانی که زندگی شخصیتی به نام رضا که پسرک داستان است روایت میکند.
پسرک و پنجره
رضا پدرش را از دست داده بود. به علت مشکلات مالی مجبور شده مدرسه را رها و مشغول به کار دست فروشی شود. به دلایلی محل کارش را تغییر می دهد،در خیابانی دور از خونه مشغول به کار می شه.روبرویش پنجره ای در دید رس ،که بیشتر اوقات در انطرفش خانمی نسبتا پیر اخمو بیرون را نگاه می کند.
رضا نگاهش می کنه و لبخند می زنه، دریغ از یک نگاه محبت آمیز. یک روز کنار پنجره می ره و می گه مادر جون ازم خرید می کنید؟ نگاهی خشمیگین وحشتناک بهش کرد که با ترس ازش دور شد. چند روزی به همین منوال گذشت، نگاه و لبخند از یک سو از آن طرف بی پاسخ ماندن. یک روز ک به سر کار آمد او را ندید، فردا و پس فردا هم همینطور باز نیومده رفت در خونه اش را با زنگ و در ب صدا آورد اما پاسخی نشنید ،خانم همسایه کناری آمد وگفت چکار داری پسر.