کتاب فوتوالیبال نوشته عذرا صفری و در انتشارات پینو به چاپ رسیده است. خانواده آسوده بعد از ازدواج دختر بزرگتر، تصمیم به تغییر محل زندگی خود میگیرند. مریم که دانشآموز کلاس هشتم است، در محله و مدرسه جدید دچار مشکلاتی میشود و تصمیم میگیرد شرایط را به نفع خود تغییر دهد.
او با ایجاد یک تیم والیبال وارد رقابت با معلم ورزش و تیم فوتبال مدرسه میشود. این رقابت پر از چالشهای شیرینی است که مریم و دوستانش با کمک هم آنها را حل میکنند.
روز سوم بازارچه بود و من از دیروز یخم باز شده بود و از دم دمای ظهر، خجالت را کنار گذاشته بودم و عین شاگرد میوه فروشهای یکشنبه بازار، هر چند دقیقه یک بار دستم را محکم به هم میکوبیدم و با صدای نسبتاًً بلندی میگفتم: بیاااا این ور بازااااررر... به نظر من آدم اگر روزی هزار بار هم بابت نعمت فراموشی از خدا تشکر کند باز هم کم است. اگر فراموشی نبود من چطور میتوانستم بعد از آن افتضاحی که همین چند وقت پیش توی زیرزمین فرهنگسرا به بار آورده بودم؛ حالا اینجا بایستم و صدایم را بندازم روی سرم و بازارگرمی کنم؟ خدایا شکرت! فقط نیم ساعت تا تمام شدن بازارچه مانده و سالن حسابی شلوغ شده بود. برعکس روز اول که بیشتر بچهها آمده بودند و دوری میزدند و میرفتند، امروز مادرها هم آمده بودند و اتفاقاً بیشتر غذاها را هم مامانها خریدند.
نظر دیگران //= $contentName ?>
یه کتاب متفاوت حتما امتحانش کنید....
خیلی داستان قشنگی بود. دوستش داشتم. بامزه بود...
ورزشدوستها، مخصوصا والیبال دوستها این کتابو از دست ندین!...