انقلاب اسلامی و دفاع مقدس گنجینههای تمام نشدنی و ظرفیتهای عظیمی هستند که باید از آنها برای نشر و گسترش فرهنگ و ارزشهای دینی و انقلاب اسلامی در جامعه و جهان حداکثر استفاده را کرد. همان طور که مقام معظم رهبری فرمودند، دفاع مقدس گنجینهای است که با وجود گذشتن دو دهه از پایان آن، همچنان عرصههای جدیدی از آن رونمایی میشود. کتاب آمبولانس پنج ضلعی که به خاطرات جناب سرهنگ حمید بوربور میپردازد، از ابتدای دوران دفاع مقدس تا انتهای آن را در دو عرصۀ متفاوت به نمایش میگذارد.
پس از طلوع آفتاب، منتظر دستور حرکت بودند که حمید به طرف پارکینگ بهداری لشکر رفت. همۀ آمبولانسهای آنجا آنقدر ترکش خورده بودند که مثل آبکش سوراخ سوراخ شده بودند. حمید مبهوت به آمبولانسی نگاه میکرد که با گلولۀ مستقیم تانک به آهنپارهای تبدیل شده بود. با خودش گفت: خدایا، یعنی چند نفر توی این آمبولانس بودن؟!
احساس میکرد میتواند رد خون روی شیارهای سوختۀ آهن را ببیند. با شنیدن صدایی به خودش آمد.
- برادرا اتوبوس اومد!
همه بیرون آمدند و سوار اتوبوسی شدند که کاملاً با گِل استتار شده بود. وقتی به اردوگاه لشکر در کنار کارون رسیدند، وقت نماز بود. بعد از نماز برادر صفرپور از رزمندگان جمعی ترابری لشکر به محوطه آمد.
-برادرا توجه داشته باشید! برای رانندگی با آمبولانس علاوه بر مهارت بالا باید بتونید به راحتی در شب رانندگی کنید. هرکس مشکل داره همین الان بگه تا بعدها دردسری پیش نیاد. از دادوبیداد زخمیها و موجیهای عقب آمبولانس هول برشون نداره، از انفجار رو جاده و حملۀ هواپیما نترسن و شبها با چشم های باز و حواس ششدانگ و بدون چراغ، رانندگی کنن.