کتاب مرغ هوا داستانی نوجوانانه درباره دو پسر عموست که هم به دلیل رقابت ها و قهر پدران شان و هم به دلیل دوران پر از شور نوجوانی با هم رقابت می کنند. داستان در یکی از شهرهای غربی ایران و در دامنه های الوند(تویسرکان) رخ می دهد و خروس جنگی مبنای این رقابت است. پیدا شدن یک نامه در داستان که خطاب به جوانی از گروه شورشیان علیه حکومت پهلوی نوشته شده، پای یکی از نوجوانان و سپس پسر عمویش را به مبارزات انقلاب باز می کند. داستان با کشته شدن یکی از دوستان آنان به نام فرشید هرمزی که اولین مرگ بر شاه را در شهر می گوید به پیروزی انقلاب در این شهر غربی می رسد.
«مرغ هوا» داستانی است خواندنی، که ساده و روان روایت می شود و از خلال آن می توان فضای اجتماعی، اقتصادی و تا حدی سیاسی سال 57 را دید. تشکیل گروه چریکی توسط یکی از مردم شهر و به کوه زدن و تبادل گاه به گاه آتش از سوی آنان و نیروهای نظامی که شاخصه فعالیت های ابتدایی آغازین سال 50 تا کمی پیش ازپیروزی انقلاب اسلامی بود در این کتاب برجسته است. اگر چه مردم هم این گروه را یاغی می دانند، اما به دلیل ظلم حکومت، به نوعی این گروه را راه نجاتی می دانند. داستان برای مخاطب نوجوان بسیار روان روایت شده است و نثر و لحن ساده آن کمک می کند تا با آن ارتباط خوبی برقرار کنند.
آتش خفه افتاده بود زیر برگ های خیس، و خیلی آرام دود غلیظ برگ ها را درمی آورد. باغ دروازه سرد بود و لخت؛ حتی خش خش برگ ها زیر پاهای عجول به گوش نمی رسید.
اول ناصر وارد بوق کش شد؛ با سر و مویی که نم نمِ باران خیسش کرده بود. بعد منصور آمد؛ درست مثل پسرعمویش.
ناصر تیغ را به پای سرمه بست. حواسش بود که منصور بو نبرد. اما منصور پیش تر از آنکه وارد بوق کش بشود، یک تیغ نصفه ناست را به پای چپ چپول بسته بود. با هم دست دادند. بعد، هر دو خروس ها را پَر دادند میان بوق کش. سرمه و چپول اول میان زمین و هوا به پر و پای هم پیچیدند و، بعد، مثل کُشتی گیرها، از هم فاصله گرفتند و یک وری به هم نگاه کردند.