کتاب قلاب
چگونه محصولی بسازیم که مخاطب را شبانه روز درگیر کند
معرفی کتاب قلاب
نویسندگان کتاب قلاب، همواره تلاش کرده‌اند تا مدلی به نام «قلاب» را به درستی به مخاطبان معرفی کنند. این مدل به طور ماهرانه رفتار مشتری در فرآیند خرید را تحلیل می‌کند و به شما تکنیک‌هایی را می‌آموزد که چگونه بتوانید برای همیشه در مخاطبانتان ایجاد وابستگی کنید و آن‌ها را نسبت به محصول خود وفادار نگه دارید.
مدل قلاب، منطق پشت طراحی بسیاری از محصولات و خدمات عادت‌ساز موفقی را که کاربرد روزمره دارند، توضیح می‌دهد. هدف کتاب این است که ابزاری عملی (و نه نظری) برای کارآفرینان و نوآورانی باشد که می‌خواهند استفاده‌ی درستی از عادت‌ها بکنند. در این کتاب پژوهش‌های مرتبط گردآوری و بینش‌هایی کاربردی مطرح شده است. بنابراین چارچوبی عملی به دست آمده که برای افزایش احتمال موفقیت افراد نوآور بسیار کارگشاست.
کتاب قلاب در ابتدا به این می‌پردازد که تلفن هوشمند چگونه توانسته است در زندگی انسان‌ها در دنیای مدرن جای خودش را باز کند و تا آن‌جا پیش برود که یکی از اجزا جدا نشدنی از زندگی مردم شود. این شی در ابتدا به ظاهر برای رفع نیاز‌های اولیه یعنی تماس و ایجاد ارتباط ساخته شده اما کم‌کم با اضافه شدن ویژگی‌ها و امکانات دیگر تبدیل به وسیله‌ای شده است که امکان رهایی از آن وجو ندارد و این یک مثال موفق در کسب و کار است.
گزیده کتاب قلاب
هفتادونه درصد از کسانی که تلفن هوشمند دارند هر روز صبح حداکثر تا پانزده دقیقه پس از بیدار شدن به دستگاهشان سر می‌زنند. تکان‌دهنده‌تر اینکه بیش از یک‌سوم آمریکایی‌ها گفته‌اند ترجیح می‌دهند رابطهٔ جنسی نداشته باشند تا اینکه موبایل نداشته باشند.
مطالعه‌ی دانشگاهی‌ای در سال ۲۰۱۱ نشان داد آدم‌ها روزانه سی‌وچهار بار به موبایلشان سر می‌زنند. اما مطّلعان این صنعت معتقدند که این عدد چیزی حدود ۱۵۰ بار در روز است، که بهت‌آور است. فناوری‌های مورداستفادهٔ ما اگر نگوییم اعتیاد تمام‌عیارند، دست‌کم به وسواس تبدیل شده‌اند. یک‌آن می‌خواهی پیامی بخوانی یا سری به یوتیوب، فیسبوک یا توئیتر بزنی، که می‌بینی یک ساعت است داری به موبایلت ور می‌روی و صفحات را مرور می‌کنی.
میل مفرطی است که احتمالاً در تمام طول روز وجود دارد اما بعید است متوجهش بشوی. دانشمندان روانشناسی عادت را «رفتارهای خودکاری که با نشانه‌های موقعیتی به جریان می‌افتند» تعریف می‌کنند: کارهایی که بدون تفکر آگاهانه یا با حداقل آگاهی انجام می‌دهیم. محصولات و خدماتی که از روی‌عادت از آن ها استفاده می‌کنیم رفتار روزمرهٔ ما را تحت تأثیر قرار می‌دهند و این درست همان چیزی است که مد نظر طراحان این محصولات بوده است. فعالیت‌های ما را مهندسی کرده‌اند.
