کتاب بیستاره، به توصیف زندگی زن خانهداری پرداخته است که مادر دو فرزند است، اما بیمهری و بیتوجهی همسرش، از او زنی بدون اعتماد به نفس و غمگین ساخته است، اما همه چیز با ورود همسایه جدید و رفتارهای متفاوت او تغییر میکند. در واقع، نویسنده در تلاش است تا از اهمیت نقش عاطفه در زندگی زناشویی و اعتماد به نفس زنان در زندگی زناشوییشان بگوید.
او راوی زندگی روزمره و پرملال زنانی است که همه وقتشان در خانه و امور خانهداری و تربیت فرزندان میگذارد، اما نهتنها از آنها قدردانی نمیشود، بلکه مورد بیمهری و بیتوجهی هم قرار میگیرد. - چرا شنیدن کتاب صوتی بی ستاره را به شما پیشنهاد میکنیم؟ شخصیت هر داستان یا رمانی میتواند نماینده قشری خاص یا عده زیادی از افراد جامعه باشند. این روزها زنان نویسنده با روایت زندگی زنانی که در حاشیه هستند، به مشکلات و غمهای ریز و درشت آنها اشاره میکنند که از نگاه بیشتر ما مغفول ماندهاند. مریم ریاحی نیز در رمان بی ستاره به توصیف زنی میپردازد که شاید مثل خود ماست یا شبیه او را زیاد در اطرافمان دیدهایم ولی از عمیقترین لایههای درونی او بیخبر هستیم.
زهرا از حسادت به من می چسبید و یحیی از ناچاری و ضعف!! اما وقتی برایشان قصه می گفتم گوش می کردند… گاه زهرا در گفتن قصه همراهی ام می کرد… و یحیی هم لبخند می زد… چقدر لبخندشان زیباست! چقدر خوش حالم از بودنشان!! چقدر زجر کشیدن را دوست دارم اگر به قیمت لبخند فرزندم باشد!!
آهی می کشم و از جلوی آینه کنار می آیم… نگاهی به عکس در دستم می اندازم… نمی دانم چه حسی دارم… انگار سرشار از تهی ام… سرشار از خلاء… مثل کسی که از بلندای برجی به پرتگاه بی انتهایی در حال سقوط است… ! کی به زمین می رسم؟! چه وقتی پاهایم سفتی و سختی زمین را حس خواهند کرد؟! کی پاهایم به من می گویند که ما روی زمین سخت و محکم ایستاده ایم غمت نباشد؟!
به اتاق بچه ها سری می زنم نرم و لطیف در خوابند…با بوسه ای بر گونه های مرمری و لطیفشان تمام غم ها را رها می کنم باشد که آن ها هم مرا رها کنند… به غریبه ای که اینجا به فاصله ی دست دراز کردنی آرمیده نگاه می کنم… این غریبه همسر من است… چه بی دغدغه خوابیده است و چه خالی از عشق!! من هم پلک ها را روی هم فشار می دهم پر از دغدغه و پر از عشق!!