کتاب «وسوسههای ناتمام» جدیدترین اثر ابراهیم حسنبیگی که به واقعه عاشورا میپردازد، توسط انتشارات کتابستان معرفت وارد بازار نشر شده است.
داستانی که نویسنده برای ما تعریف میکند، از آن جنس داستانها نیست که گذشت ایام بتواند کهنهاش کند و دردش را به سرانجام برساند. سیزده قرن گذشته، چیزی هم تا پایان قرن چهاردهم نمانده است، اما حرفهای جوان عاشقپیشه کوفی تمام نشده است. انگار «وسوسههای ناتمام» فرصتی است تا او فرصتی پیدا کند از آتشی که در آن میسوزد کمی دورتر شود. اما آیا او میتواند؟ رمان «وسوسههای ناتمام» روایتگر بخشی از ماجرای کربلا است. قهرمان داستان پسری است کوفی. شغلش آهنگری است. در بحبوحه روزهای قبل از خروج لشگر عمرسعد از کوفه، سفارش بزرگی برای ساخت اسلحه دریافت میکند، این اتفاق نهتنها برایش نان دارد که چیز دیگری هم در دامانش میگذارد. عشق به دختر یکی از بزرگان کوفه؛ بزرگی که میتواند زندگیاش را زیر و رو کند. مشکلات ایوب یکی و دو تا نیستند. کسی که والدینش از محبان امام علی و فرزندانش هستند، چگونه خواهند توانست تن به این وصلت بدهند؟ حتی قبلتر، چگونه راضی خواهند شد زور بازوی فرزندشان، شمشیر و نیزه شود تا علیه حسینبنعلی استفاده شود؟
هر چه بود، تمام شد. تمام شدم. در اوج جوانی به انتها رسیدم. انتهایی به ظاهر غمناک. انتقامی دهشتناک. هرچه بود مردم و نیست شدم. جسمم رفت زیر خاک. اما روحم، هنوز هم اسیر دنیاست. نفرین مادرم یقهام را گرفت. گفته بود تا قیام قیامت در عذاب باشم. در عذاب شدم و هستم. عالم برزخم شد دنیای شما و چه برزخ بدی. شاید شما ندانید، هیچ چیزی بدتر از بودن در این دنیا نیست. دنیای شما پر از رنج و عذاب و فریب و نیرنگ است. این را هم شما میفهمید و هم منی که قرنهاست در عذاب دنیای شما گرفتارم. و چه عذابی بدتر از این. و چه برزخی شومتر از این دنیا. دنیایی با وسوسههای ناتمام.
و حالا من قرنهاست که روح سرگردان جهان شمایم. روح شرّی که میدانم هر کدام از شمایان، سهمی از من دارید. روح فریبکار و فریبخوردهای که میتواند عبرتی باشد برای شما. عبرتی از عاشورای حسین و آن واقعه دردناک. امروز برخی از شما سهمی از من، برخیهایتان سهمی از عبیدالله و شمر و زید و زبیر و حتی برخی از حاکمان این دنیا، سهمدار میراث معاویه و یزیدند.