کتاب آخر رفاقت، روایتی از سیره و سلوک رفتاری سردار شهید حاج احمد کریمی از دوره کودکی، نوجوانی و جوانی بویژه دوره فرماندهی و کادرسازی در لشگر 17 امام علی ابن ابی طالب (ع) است.
شهید حاج احمد کریمی، متولد اول فروردین1340 در قم و فرمانده گردان حضرت معصومه(س) از فرماندهانی بود که به سبب رشادت و روحیه معنوی و رزمی خاطراتی ماندگار در ذهن همرزمان خویش به جای گذارده است. وی در روز 24دی سال1365 بر اثر گلوله توپ (یاخمپاره ای) که در کنارش زمین می خورد به آرزوی دیرینه اش می رسد و با بدن قطعه قطعه آسمانی می شود.
چهار بار مجروح شد. اولین بار زمان شهادت شهید بهشتی بود. صبح زود دیدم کلید را به در انداخت و آن را باز کرد. صورت و چشمش قرمز بود. گفتم: احمدجان! صورتت چی شده؟ گفت: «پشهها ...» خواهرش گفت: احمدجان! سرت چی شده؟ چرا موهای سرت قیچی خورده؟ گفت: «یه ذره ترکش خورده.» خانه مهمان داشتیم. من رفتم چای بیاورم.
دیدم برای مهمانمان تعریف می کرد و می گفت: «خمپاره آمد. دستم را زدم به صورتم و دیدم صورتم این طوری شده. خودم را داخل سنگر انداختم. من را بردند اهواز و سه شب آنجا خواباندند.» از چشمش ترکش خمپاره را درآورده بودند. بار دوم مجروحیتش از پا بود. یادم نیست عملیات بدر یا خیبر که برده بودند بیمارستان شیراز و ترکش ها را خارج کرده بودند. البته همه ترکش ها بیرون نیامده بود. از آنجا هم برده بودند مشهد و چند روز هم مشهد بود. بار سوم تیر به بازویش خورده بود و تمام بدنش ترکش های ریز خورده بود. بار چهارم کربلای 4 بود که عقب برنگشت. سطحی بود. در نهایت کربلای 5 به شهادت رسید.