کتاب دلهره های آخرین خاکریز، به زندگی و فعالیتهای جهادی سردار شهید محمدرضا شمسآبادی پرداخته است. خدمت به روستائیان مستضعف، راهاندازی کمیتههای شورایی روستاها، فعالیت در پشتیبانی جنگ، حضور در جبهه و فعالیتهای جهادی از ویژگیهای شاخص این شهید است. عمران و آبادانی روستاها، حل مشکلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی روستاییان به دست نیروهای جهاد سازندگی بود. از این حیث پرداختن به جهاد سازندگی اهمیت دارد و شهید شمسآبادی شهیدی است که در این محیط رشد کرده و در همین محیط هم به شهادت رسیده است. این کتاب زندگی و خاطرات این شهید بزرگوار را با زبانی شیوا بررسی میکند.
محمدرضا کار را آرام و بیسروصدا انجام میداد. آدم کاربلدی بود، اما سعی نداشت کارهایش را در بوق و کرنا کند. من هروقت منطقه میرفتم، در کارهای مهندسی و عملیاتی بودم. برای همین ارتباط بیشتری با مشهد داشتم و بهخاطر این ارتباط، مرا بیشتر میشناختند. همین باعث شد فرماندهی گردان به من پیشنهاد شود. محمدرضا با این پیشنهاد موافق بود، ولی برایم مثل روز روشن بود او بهتر میتواند گردان را جمع کند. من را هم محمدرضا به جهاد آورده بود. تجربۀ مدیریتی خوبی در سبزوار داشت، تعاملات خوبی با افراد داشت و با این اخلاقش بهخوبی میتوانست گردان را مدیریت کند.
با پیشنهاد مهندس شهیری مخالفت کردم و محمدرضا را پیشنهاد دادم. گفتم: «با حضور حاجآقای شمسآبادی که سابقۀ بیشتری در جهاد دارند، تکلیف فرماندهی مشخص است. عضو شورای مرکزی جهاد سبزوار که هستند، شش ماه مسئول پایگاه بودند و آدم فرهنگی هم هستند.» افراد دیگر حاضر در جلسه هم محمدرضا برایشان غریبه نبود. شروع به تعریف از محمدرضا کردند. جمع به این نتیجه رسیده بود محمدرضا بهترین گزینه است، ولی خودش قبول نمیکرد. فضای جهاد همین بود؛ بچهها دنبال خدمت بودند نه پُستومقام.
نظر دیگران //= $contentName ?>
با سلام . خواستم بگویم لطفا بخش نمونه کتاب که بصورت رایگان در سایت قرار داده اید را فقط در فرصت 10 دقیقه قرا...