کتاب سمیولوژی تحجر اثر حجت الاسلام دکتر داوود عرفانیفر است. این کتاب به بررسی نشانهها و مصادیق تحجر میپردازد و سپس راهکارهایی برای غلبه بر آن بیان میکند. «سمیولوژی تحجر» نیز در پی بررسی نشانه های تحجر و جمود حاصل از آن است، نشانه های چون خودشیفتگی و جمود بر ظواهر کلام و قضاوت کلیشه ای. کتاب سمیلوژی تحجر، ابتدا به بررسی لفظی و اصطلاحی تحجر پرداخته و سپس مصادیقی از آن را بیان کرده است. در پایان نیز به راه درمان تحجر پرداخته است.
سمیولوژی (Semiology) یا نشانه شناسی، علمی است که به بررسی نشانههای مختلف اعم از زبان، کلمات، تصاویر، آواها، حالات، حرکات و اشیاء میپردازد. تحجر (Petrifaction) نیز به معنای شبیه سنگ سخت شدن است و به حالتی از بودن اشاره دارد که در آن فرد، نمیتواند هیچ اندیشه یا ایده جدیدی را بپذیرد. عموما چنین افرادی را متحجر مینامند. سمیولوژی در طب، نشانه های بیماری های گوناگون را بررسی کرده و در باب آن ها بحث و گفت و گو می کند.
داوود عرفانیفر در کتاب سمیولوژی تحجر به بررسی نشانههای تحجر و جمود حاصل از آن میپردازد. او این نشانهها را چیزهایی مانند خودشیفتگی، جمود بر ظاهر کلام و قضاوت کلیشهای میداند. او ابتدا تعریفی از تحجر ارائه میکند و در ادامه مصادیق مختلف آن را بیان میکند. در انتها نیز به بیان راهکارهایی پرداخته است که میتواند به عنوان راه درمان و غلبه بر تحجر، استفاده شوند.
استرآبادی فلسفه، علم کلام و اصول فقه را رد میکرد؛ زیرا مبادی این علوم به اموری ختم میشود که دور از حس بوده و در آنها اختلاف و مناقشه بسیار است. هیچ راهحلی نیز برای فیصله دادن به اختلافات وجود ندارد. حتی با علم منطق نیز نمیتوان اختلاف را برطرف کرد؛ زیرا علم منطق در باره صورت استدلال سخن میگوید، درحالیکه علّت اصلی اینهمه اختلاف در علوم مذکور، ماده بهکاررفته در ادلّه ـ که از محسوسات به دورند ـ است و وضع قواعدی که بتواند این اختلافات را رد کند ممتنع میباشد.
امّا چه باید کرد؟ استرآبادی در پاسخ به این پرسش میگوید برای حل این اختلافات باید به معصوم مراجعه نمود و با این پاسخ، عدم عمق تفکر خویش را نشان میدهد؛ چراکه اوّلاً ما در زمانهای به سر میبریم که به معصوم دسترسی مستقیمی نداریم و بهناچار باید از کلام آنان استفاده کنیم که خود این آغاز بروز اختلافهای متعدد به علّت وجود برداشتهای مختلف از کلام آنان است، ثانیاً حتی در زمان حضور معصومین (ع) در میان مردم و امکان ارتباط مستقیم با آنان نیز اختلافهای متعدّدی بین یاران ایشان در تفسیر رأی و نظرشان وجود داشته است.
در آن هنگام ـ بهخصوص از زمان امام باقر علیهالسلام به بعد ـ نیز اصحاب ائمه (ع) به دو گروه عمده عقلگرایان (متکلمان) و نقلگرایان (محدثان) تقسیم میشدند که اتفاقاً با هم اختلافات و تنشهایی هم داشتهاند. به تعبیر برخی محققان: «اختلافنظر متکلمان و عقلگرایان با گروه محدثان و سنتگرایان گاهی باعث قطع رابطه آنان میشد ـ چنانکه ابنابیعمیر از هشامبنحکم کنارهگیری کرد ـ و گاهی به سرحد تکفیر و نفرین میرسید».