الأسس المنطقیة للاستقراء، اثر آیتالله سیدمحمدباقر صدر به زبان عربی است. این کتاب، بدیعترین اندیشهها و ابتکارات فلسفی شهید صدر و از شیرینترین ثمرات ذهن نقاد و جستجوگر و مبدع اوست. بهجرأت میتوان گفت که این نخستین کتابی است از یک عالم و فقیه مسلمان در تاریخ فرهنگ اسلامی، در یکی از مسائل مهم و سرنوشتساز «فلسفه علم» و «روششناسی علمی» که با بصیرت و احاطه کامل، همراه با نقل و نقد آرای حکیمان مغرب و مشرق به رشته تحریر درآمده است. کتاب از یک مقدمه کوتاه با عنوان «هذا الکتاب» و چهار قسم (بخش)، تشکیل یافته است. نویسنده در این کتاب چون در نظر دارد که نظریه معرفت را بر پایه معینی گذاشته و نقاط اساسی آن را در جهتی بررسی کند که با گفتار وی در کتاب (فلسفه ما) اختلاف دارد، لذا لازم دیده است که دلیل استقرائی را مورد بازرسی قرار داده و رخنهای را که در آن دلیل است در این بررسی معالجهای بنماید، تا این بررسی و معالجه پایهای باشد از برای استوار کردن نظریه معرفت و ازاینرو بحثهای این کتاب را به چهار قسمت زیر تقسیم کرده است:
در قسمت اول، روشی که منطق ارسطو برای استوار نمودن دلیل استقرائی پیش گرفته و نیز راه چاره رخنهای که در آن وجود دارد، بیان میشود و همچنین توضیح داده میشود که منطق ارسطو توانایی توجیه قابل قبولی از برای دلیل استقرا ندارد و نمیتواند رخنه مزبور را چاره اساسی منطقی نماید.
در قسمت دوم، روش های مختلفی که مذهب تجربی برای تفسیر دلیل استقرائی پیش گرفته بیان خواهد شد. نویسنده در این قسمت روشن خواهد کرد که مذهب تجربی را نیز امکان آن نیست که بتواند تفسیری اساسی از دلیل استقرا را بر ما عرضه کند.
در قسمت سوم، که بیشترین و درعینحال اساسیترین قسمت کتاب است، دلیل استقرا بر پایه حساب احتمالات مورد تفسیر قرار گرفته و این قسمت شامل دو مبحث است: مبحث اول درباره «نظریه احتمال» و پرداختن آن بهطوری که صلاحیت پایهگذاری دلیل استقرا را داشته باشد و مبحث دوم در تفسیر دلیل استقرا بر مبنای «نظریه احتمال» که در دو فصل زیر تنظیم شده است: فصل اول، در تطبیق نظریه احتمال به مرحله اولیه دلیل استقرائی که نویسنده آن را «مرحله استنباطی از دلیل استقرائی» نامیده است. فصل دوم، بررسی مرحله دوم دلیل استقرا که در این مرحله احتمال استقرائی مبدل به یقین میشود.
قسمت چهارم، بررسی نقاط اساسی نظریه معرفت است با توجه به نتیجههائی که از بحثهای پیشین کتاب به دست آمده و بیان شده است که بحثهای گذشته کتاب چه اثرهای بزرگ و قابلتوجهی در بررسی نظریه معرفت داشته است. نویسنده در این قسمت زمینههای مختلف معرفت را بررسی نموده؛ البته آن زمینههایی که ممکن است معرفت در آن زمینهها به طریقی که دلیل استقرائی تفسیر شده است، تفسیر شود.