به وقت بیروت، روایت داستانی زندگی شهید حجتالاسلام ابراهیم انصاری است. مسئولی در تراز انقلاب که بیقراریاش او را پس از جنوب و شمال ایران، به سودان کشاند تا با دستانی خالی، در دل آفریقا فرهنگسازی کند و هزاران نفر را به تشیع دعوت نماید. شخصیتی که عبدالرحیم محییالدین، رئیس جمعیت دارالکامل سودان، دربارهاش گفته بود: "میخواهم ادعا کنم که ما سودانیها، شهید انصاری را بهتر از ایرانیها شناختیم." به وقت بیروت، بازآفرینی برشهای واقعی از زندگی شهید اقتدار فرهنگی جمهوری اسلامی است که تا سالها پس از شهادت هم در زادگاه خود ناشناخته مانده بود.
صدای بلند یا الله ابراهیم حلقه را پراکنده کرد و هرکس به سمتی رفت. ابراهیم از دور نگاهی به میز انداخت و روزنامهای را روی آن دید؛ بعد رو به یکی از همکاران چشمکی زد و پرسید: «خیر باشه! چی توی این روزنامهست که انقدر واسهتون جذابه؟!» همکارش در حالی که گوشی تلفن را برداشته بود و خودش را سرگرم شماره گرفتن نشان میداد، طفره رفت که: «چیز مهمی نیست، اراجیف همیشگی!» همکار دیگری هم در همین فرصت، فوری روزنامه را در دستانش مچاله کرد و انداخت توی سطل زباله. ابراهیم به صورت تکتکشان نگاهی کرد و وقتی دید همه خودشان را به آن راه میزنند، رفت جلوتر. روزنامه را از میان باقی کاغذهای داخل سطل بیرون کشید و روی میز باز کرد. دید به پشتوانه تبلیغاتی و مالی وهابیها، او را تهدید به ترور کردهاند. زیر عکس ابراهیم نوشته شده بود: «سر این مار رافضی را قطع کنید.» این حرف، رسما تهدید یک مقام دیپلماتیک ایرانی به قتل بود!