مشارکت اجتماعی بهعنوان پدیدهای که از گذشتهٔ دور با زندگی اجتماعی انسان عجین بوده مطرح شده است و امروزه به خاطر جایگاه آن، از جمله در فرایندهایی چون توسعه، بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته است. مشارکت فراتر از عملی منفعلانه و رابطهٔ همکاری صرف نشانگر کنشی ارادی، فعال و آگاهانه است.
از این منظر زنان و مردان فارغ از انگارههای جنسیتی جوامع میتوانند در ارتقای کیفیت زندگی و کنترل امور جاری مشارکت داشته باشند. چهبسا دربارهٔ مشارکت زنان که خصوصاً در برخی جوامع بهطور متمادی شرایط فرودستی را تجربه کردهاند باید گفت آنان در فضای مشارکت با بهرهگیری از فرصتها، به اتکای توانمندیها و استعدادهای خود و برحسب علایق و تمایلات، در مقام کنشگرانی خلاق و آگاه برای دفاع از شأن، کرامت و حقوق انسانی خود بهپا خواستهاند، روابط اجتماعی قالبی و انگارههای از پیش موجود جنسیتی را به چالش کشیدهاند و کنش خود را در چارچوب فرصتهای پیش رو در شکلی فعالانه سامان بخشیدهاند.
در این معناست که از نظر برخی از متخصصان علوم اجتماعی زنان، مشارکت اجتماعی آنان حرکتی آگاهانه، آزاد و مسئولیتآور است که برای تمشیت امور جامعه ضرورت دارد. از این منظر هرچند جنگ بهطور معمول پدیدهای شوم و خانمانسوز است که تجارب تلخی را در هر سوی متخاصم به جای میگذارد و سرنوشت انسانها را تغییر میدهد، اما درعینحال در خلال تغییرات حاصله، ظرفیتهایی برای بروز توان افراد بهمنظور شرکت در مبارزه، مقاومت و پشتیبانی نیز دارد.
بنابراین حوادثی مانند جنگ عراق و ایران نهتنها بهخاطر تأثیرات سیاسی و دیپلماتیک خود اهمیت دارد، بلکه تأثیرات قطعی آن در شکلدهی به زندگی مردم بسیار قابلتأمل است. از جمله شهادت تعداد کثیری از هموطنان، تخریب مناطق مسکونی در شهرها و روستاها، اسارت، آسیبدیدگی و ضایعات بعضاً غیرقابلبازگشت جسمی نیروهای نظامی و غیرنظامی فقط بخشی از تلخیهایی است که از این فاجعه به اذهان جمعی متبادر میشود؛ حال آنکه بخش قابل توجهی از مباحث ناگفته مانده است.