کتاب مرثیه ابوعتا، به قلم سعید محمدی، توسط انتشارات دفتر نشر معارف روانه کتابفروشی ها شده است. این اثر که در قالب یک داستان تاریخی نوشته شده است، تلاش دارد به بخشی از زندگی امام کاظم (ع) و زمانه ایشان از این منظر بپردازد.
کتاب مرثیه ابوعتا داستان مردی به نام «ابوعتا» و عشق او به دختر هارون را روایت می کند. ابوعتا جوان ایرانی تبار و شاعری چیره دست معاصر با امام کاظم (ع) بود که به سبب استعداد ذاتی اش به دربار هارون راه یافت. او عاشق «نعیمه»، دختر یکی از امرای دربار شد، اما به سبب نداشتن جایگاه ویژه و ثروت، در رسیدن به عشقش ناکام ماند.
ابوعتا قید و بندی نداشت و زبان صریح و برّانی داشت؛ همین هم باعث شد مغضوب هارون شده و به زندان بیفتد. او در این زمان در زندان با امام کاظم علیه السلام آشنا می شود و اتفاقاتی برای او رخ می دهد که زمینه ساز تحول و دگرگونی روحی او می شود. آشنایی با وجود مبارک امام کاظم (ع) و کراماتی که از حضرت می بیند، زمینه دگرگونی فکری و روحی او را فراهم می کند و این آغازی برای زندگی و تولدی دوباره است.
ابوخالد سفال نقاشی شدۀ ابوالعتاهیه را که برای خواستگاری برده بود، به سمت او پرت کرد. ابوالعتاهیه سرش را کنار کشید. سفال به دیوار خورد و تکه تکه شد. تک های از سفال شکسته شده کمانه کرد و به چشم ش خورد.
خون جاری شد. هر طرف را نگاه می کرد خون در حال جوشیدن بود که هراسان و با فریاد از خواب پرید. در همان لحظه، چشمش به زنی بسیار زیبا و آرایش کرده افتاد که از پله های زندان به همراه یک نگهبان و مسرور، پیشکار مخصوص هارون، پایین آمد. عثمان به سمت آن ها دوید، اما با اشارۀ نگهبان به عقب برگشت. مثل بچه ای در گوشه ای نشست و شروع به گریه کرد.
آن ها از جلوی ابوالعتاهیه رد شدند و به سمت سیاه چال رفتند. زن از بوی تعفّن زندان آزرده شده بود و بینی خود را گرفته بود. ابوالعتاهیه که از دیدن آن زن در اینجا تعجب کرده بود، کمی جلوتر آمد. با ورود زن به سیاه چال و بسته شدن درِ آن، تعجبش چندین برابر شد. زن به همان جایی رفته بود که صدای مناجات از آنجا بلند بود. نگهبان و مسرور بازگشتند و به سمت بیرون به راه افتادند. وقتی جلوی او رسیدند، ابوالعتاهیه کمی جلوتر آمد و با صدای بلند گفت: «یک آهوی شوخ چشم و زندان؟ / صیاد! بگو که چیست جرم آهو. آی نگهبان! نکند شُهرۀ شهر به مسلک رافضی ها درآمده که گرفتار چنین جایی شده؟! »
نظر دیگران //= $contentName ?>
واقعا عالی و خواندنی...