کتاب اهالی اینجا روزنوشتهایی از بخش بانوان یک موکب اربعینی در کربلا است که در قطع رقعی و 172 صفحه به قلم زهرا آقازاده نژاد به رشتهی تحریر در آمده و در آستانهی اربعین حسینی توسط انتشارات شهید کاظمی روانهی بازار نشر شد.
کتاب اهالی اینجا روزنوشتهایی از بخش بانوان یک موکب اربعینی در کربلا است که در قطع رقعی و 172 صفحه به قلم زهرا آقازاده نژاد به رشتهی تحریر در آمده و در آستانهی اربعین حسینی توسط انتشارات شهید کاظمی روانهی بازار نشر شد. این اثر روایتی مستند و داستانی از شروع حرکت کاروان خدام موکب حضرت فاطمه معصومه (س) از قم تا کربلا که تمامی اتفاقات این موکب را با قلمی زیبا و جذاب به تصویر کشیده است. موکب حضرت فاطمه معصومه (س) که از سال ۱۳۹۳ تأسیس و در کربلای معلی استقرار پیدا کرده است، هر ساله با خدماترسانی به دهها هزار نفر از زائران سید الشهداء (ع) توانسته است نقش به سزایی در این راهپیمایی عظیم اربعین حسینی ایفا کند.
نزدیک به نیمی از فضا و زیرساختهای این موکب در اختیار خواهران زائر بوده و به همین منظور خواهران خادم به صورت شبانهروزی مشغول ارائهی خدمت به زائران سید الشهداء (ع) هستند. به نگارش در آوردن اتفاقات بخش بانوان این موکب حسینی، هم میتواند به زوایای کمتر دیده شدهی این حرکت جهانی بپردازد و هم میتواند نقش بانوان و خدمتگذاری آنها با زائرین حضرت سید الشهداء را به تصویر کشانده و ماندگار کند.
پیادهروی اربعین و حضور در کربلا در روزهایی که میدانیم هزاران سال پیش، پذیرای قدمهای امام حسین (ع) و یارانش بوده است، تجربهای معنوی و لذتبخش است. این امکان برای شیعیان پس از فروپاشی نظام بعثی در عراق فراهم و زمینهساز پیادهروی اربعین شد. زهرا آقازاده نژاد در کتاب اهالی اینجا، روزنوشتهای بخش بانوان یک موکب اربعینی را نوشته است. سفرنامهای که با همراهی مسافران در اتوبوس به سوی عراق آغاز شد و بازگوکنندهی تکتک تجربههای ناب و دلنشین حضور در کربلا است. کتابی که ما را با خود به تجربهای دلنشین دعوت میکند و از ذهن پاک نمیشود.
آقای «پارچهباف» مسئول موکب اهالی قم، جلوی اتوبوس ایستاد و برای همهمان دعای خیر کرد. اینکه خدا برای این سفر انتخابمان کرده و اینکه قدر بدانیم. بعد هم گفت: «آیه الکرسی یادتان نرود، انشاالله از پلیس راه رد میشوید».
جملهی آخر را گفت و از پلهها پایین رفت. شاید جملهی آخرش چند ثانیه هم فکرم را مشغول نکرد. ما سوار یک اتوبوس درون شهری بودیم با آن میلههای فلزی که زنگهای قرمز دارد و دستههای آویزان از سقف که برای نگه داشتن مسافرهای سرپا است. اول فکر کردم قرار است به ترمینال برویم و سوار اتوبوسهای معمول بین شهری بشویم. ولی از جاساز کردن کولهها و چمدانها مشخص شد حالا حالاها مهمان همین اتوبوس هستیم! برایم مهم نبود. هنوز بین تصوراتم میچرخیدم. تقریباً هیچکس را نمیشناختم.
عجله داشتم که خودم را به آنها نزدیک کنم. از صحبتهایشان فهمیدم بیشتر همسفرهای هر سالهاند. خدامِ هر سالِ موکب اهالی قم.
صدای مسافران عقب اتوبوس مبهم است؛ ولی صدای خندههایشان واضح به گوش میرسد. صدای شادشان با دستههای آویزان اتوبوس در فضا تاب میخورد. یک پتو انداختند وسط اتوبوس و روی زمین نشستند. صندلیها برای سفر طولانی راحت نیستند. اینجا شکل مجسم هیچ آداب و ترتیبی مجو است. دنبال همصحبت میگردم. بالاخره لهجهی شیرین قمی خانم هدایی، توجهم را جلب کرد. دستش را در هوا تکان میدهد و تعریف میکند. اینکه یک ساعته برای سفر اربعین آماده شده و هنوز شوکه است.
- قربون آقا برم باید خودش بطلبه. شوهرم زنگ زد گفت میخوای بری کربلا راه بیفت. نرسیدم سر و سوسات ور دارم.
بعد از ذوق میخندد. خانم بمانی برای هدیه به شهدا کاغذهای کوچک صلوات تقسیم میکند. خانم هدایی صلوات شمار دیجیتالی که به انگشتش وصل است را بالا میگیرد.
- خودم نذر دارم. دارم میفرستم. به نیت داداش شهید منم بفرستید.
بمانی نقاب مشکی روی صورتش را تکان میدهد که خنک شود.
- برای همهی شهداست. انشاالله شفیعمان باشند.
ردیف صندلیها را یکی یکی میرود عقب. تا به حال در فضاهای ناشناس زیادی بودم. اینجا غریب بودم ولی حس غربت نداشتم. عقب اتوبوس مثل نیمکتهای انتهایی کلاس پر از شوخی و شیطنت بود. قبل از حرکت خانمها را به چند گروه تقسیم کرده بودند با سر گروههای مشخص. خودشان را با سِمت و وظیفه معرفی میکردند. گروه تنظیف، وضوخانه، اسکان و... معرفی من انگار از همه پیچیدهتر بود!
- شما برای کدام قسمت هستید؟
- من مستندنگار هستم. قرار است سفرنامه بنویسم.
حلقهی چمانشان میچرخید و دهانشان بیهدف باز و بسته میشد!
- یعنی قراره برای این سفر مستند بسازید؟ فکر کنم قبلاً هم برای موکب این کار را کردهاند.
- نه، من نویسندهام، مستندساز نیستم.
بعد از چند دقیقه مکالمه، سر تکان میدادند و «خوشبخت هستیم»ی میگفتند. ولی تا بعد از سفر هم، فهمیدم کسی متوجه وظیفهی دقیق من نشده است، حتی مسئولان!
به قول دوستی (آقای قزلی)، نویسندهها همیشه آدمهای بیکاری به نظر میرسند!
اهالی اینجا را به تمام دوستداران امام حسین (ع) و همچنین علاقهمندان به سفرنامه پیشنهاد میکنیم.
نسخهی پی دی اف کتاب اهالی اینجا در فراکتاب موجود می باشد. پی دی اف این کتاب در فراکتاب به صورت نسخه الکترونیک عرضه شده است و میتوانید آن را فقط در نرمافزار فراکتاب مطالعه نمایید.
علاوه بر دانلود کتاب اهالی اینجا امکان خرید نسخه چاپی آن با تخفیف ویژه در فراکتاب فراهم شده است.
مشخصات کتاب اهالی اینجا در جدول زیر آورده شده است:
مشخصات | |
ناشر: | شهید کاظمی |
نویسنده: | زهرا آقازاده نژاد |
تعداد صفحه: | 172 |
موضوع: | روزنوشت هایی از بخش بانوان یک موکب اربعینی در کربلا |
قالب: | pdf و چاپی با تخفیف ویژه |