کتاب مهارتهای نظریهپردازی و مدلسازی، اثر جیمز جاکارد و جکوب جکوبی با ترجمهی مجتبی اسکندری؛ در چهار بخش و سیزده فصل با عناوینی نظیر؛ "خواندن و نوشتن درباره نظریهها، نگاهی به اثرگذارترین نظامهای فکری، شبیهسازی، روشی برای بسط نظریه، چارچوبهای نظریهسازی، خلاقیت و تولید ایده، ماهیت فهمیدن" و غیره به نگارش درآمده است که روشهای عملی و ابزارهای کاربردی لازم برای ساخت نظریه را در اختیار دانشپژوهان جوان قرار میدهد. در اینجا به هیچ وجه یک بحث دانشگاهی درباره نظریه و یا فلسفه علم مطرح نیست و قصد ندارد بیش از حد وارد جزئیات ادبیات مربوط به نظریهپردازی شود.
بلکه سعی خواهد کرد تا با بهرهگیری از روشهای اکتشافی شناختی، شگردهای مبادلهای و شیوههای تفکر - خصوصاً مفهومپردازی - که آن را برای توسعه نظریات مفید یافته، در پیشبرد علوم اجتماعی موثر باشد، بپردازد.
ماهیت واقعیت
چگونگی فهم جهان و احساس واقعی، کلید زندگی رو به پیشرف امروز است. بر این اساس اجازه دهید هم درباره "واقعیت" و هم در مورد "فهم" کمّی دقیقتر صحبت کنیم. این واژهها از مناقشه برانگیزترین مباحث در میان دانشمندان بودهاند. فلاسفه درباره ماهیت واقعیت بسیار داد سخن دادهاند و دانشمندان هنوز هم به این پرسش که آیا اصلاً میتوان واقعیت عینی واحدی را اثبات کرد یا نه، پاسخهای یکسان نمیدهند.
در دیدگاه واقعگرایی سنتی واقعیت مستقل از وجود انسان است. جهان خارج از اجزایی ساخته شده است که هر یک، از واقعیت و قوانین طبیعی بیشماری تبعیت میکنند. کشف این واقعیتها و قوانین به عهده ماست. براساس این دیدگاه، «علم» رهیافتی برای دستیابی به دانش است که واقعیتهای مفروض جهان را به نمایش میگذارد.
برخلاف واقعگرایی، دیدگاه ساختگرایی اجتماعی معتقد است که واقعیت ساخته ذهن آدمی است. تصویری که از واقعیت در ذهن شکل میگیرد تابع شرایط زمان و شرایط اجتماعی است و با تغییر شرایط اجتماعی، چیزی که به عنوان واقعیت در نظر گرفته میشود نیز تغییر مییابد. دیدگاه ساختگرایی اجتماعی در افراطیترین شکل خود مدعی است که هیچ واقعیتی تا زمانی که به طور مشترک توسط گروهی از افراد تصور نشود، به وجود نمیآید. نظر معتدلتری نیز در این مکتب وجود دارد که معتقد است اگر چه واقعیتی خارجی مستقل از انسان وجود دارد، اما حتی اگر این واقعیت اجزا و قوانینی داشته باشد، ما هرگز نمیتوانیم اجزا و قوانین آن را بشناسیم.
تنها چیزی که ما میتوانیم بدانیم تصور ذهنی یا برساخته خودمان از این تجربیات است. از آنجا که هر تجربهای در معرض تفسیرهای متفاوتی قرار دارد (که ممکن است هیچ یک و یا همه آنها صحیح باشند)، درستی یا نادرستی این تفسیرها بستگی به اهداف مفسران دارد.. .