کتابی تپه های ریشن مجموعه ایست از خاطرات شهید محمدرضا ابوالپور مفرد، محمدرضا در خانوادهای بزرگ شد که زندگیشان سراسر درس پایداری و از خود گذشتگی بود.
ابوالحسن پدر محمدرضا متولد بندر سیراف بود و در کنار نخلستانهای سر به فلک کشیده و دریای آبی سیراف قد میکشید، پدرش مثل بقیه اهالی کنگان ثروت و دارایی زیادی داشت. دامهای پروار، زمینهای کشاورزی و نخلستانهای آبادش خاری بود در چشم خان ظالم کنگان. پدر ابوالحسن آزار و اذیت و زورگوییهای خان را برنتافت و تصمیم به هجرت گرفت، سال ۱۳۱۲ بود که همه داروندارش را گذاشت و از طریق دریا راهی آبادان شد.
دست بر قضا کشتیشان در را گرفتار طوفان شد و ناچار در جزیره خارک پهلو گرفت. از خارک به هندیجان رفته و مدتی آنجا مشغول کشاورزی شد. بعد از مدت کوتاهی هندیجان را نیز بهقصد آبادان ترک کردند. ابوالحسن ۶-۷ ساله بود که به استخدام شرکت نفت درآمد.
هم درس خواند هم کار کرد، در آن سنین از کودکان هم سن ابوالحسن برای کارهای دمدستی انگلیسیها مثل خرید روزانه و جابهجایی وسایل استفاده میشد. او که پسری با استعداد و باهوش بود خیلی زود از همبازیهای عربزبانش زبان عربی را یاد گرفت و به آن مسلط شد.