با تشکیل دولت پهلوی خرد ایرانی طرحی نو در حوزه سیاسی پی افکند که نه سنتی بود و نه مدرن و البته نسبت به هر دو اینها میبرد.بخش عمدهای از آن طرح تا به امروز هم ادامه دارد هرچند در برخی از ابعاد دچار تحولاتی شده است. این طرح سیاسی جدید مدام به تاریخ ارجاع میدهد و از داشتههای خویش در عقب سر استفاده میکند اما گریزی هم از تقلید ندارد و معمولا خصائص مدرن این طرح را پس از شکستهایی که از پس تقلیدها به بار میآید درک میکند. پس از دولت مدرن رضاخانی در حوزههای اقتصادی و اجتماعی که به عموم مردم ارتباط دارد، عقلانیت سنتی درون جامعه رو به ضعف نهاد و جامعه به مرز نابودی رسید چرا که وابستگی به دولت نوسازی نفتی جای باروری درونی آن را گرفت. اما در حوزه های سیاسی و فرهنگی که عقلانیت در کلیت خویش حاضر است ، خرد سنتی به صورت محدود و در نسبتی خاص با جامعه به حیات خویش ادامه داد و در اداره کشور و جهتدهی به حوزه عمومی نقش ایفا کرد.
کتاب خرد ایرانی و دولت مدرن(جستاری در توسعه و عقلانیت ایران معاصر) نوشته محمد قائمخانی به بررسی این وضعیت میپردازد. کتاب خرد ایرانی و دولت مدرن توسط انتشارات صاد تهیه و منتشر شده است. کتاب خرد ایرانی و دولت مدرن برای فهم تغییرات خرد سنتی ، چهار جریان زنده کلگرا در سنت در بستر تاریخ معاصر پی گرفته و سعی کرده با رصد تغییرات آنها ، تحولات خرد سنتی را در دولت مدرن بیان مینماید.
این هزیمت نقطۀ شکلگیری روشنفکری در ایران است که از یک سو ضرورت اصلاحات را درک میکند و ازسوی دیگر انباشته از عقدۀ حقارت و حس عقبماندگی است. بهزعم بیشتر مورخین، مقطع تاریخی پس از جنگهای ایران و روس بستر تولد روشنفکری در ایران شمرده میشود. این تولد که در یأس مطلق و ترس از قدرتهای بزرگ خارجی انجام شده است، ذهنیتی در ما ایجاد کرد که باعث کرنش بسیاری از شاهزادگان و بزرگان نسل بعد در برابر مظاهر تمدن غرب ازجمله پیشرفتهای تجاری و فنی بود. در این نگرش تاریخی، شکستهای پیدرپی ایران در جنگ با روسیه همچون حربۀ کارایی بر علیه پادشاهان «بیحمیت» قاجار به کار گرفته شد. در نقد اخلاقی از حکومتی که مسئول زوال و ویرانی ایران شناخته شده بود، ناقدان ایرانی، اروپای همزمان خود را دگرکجا آبادی قانونمند، عدلگستر، آزاد و متمدن معرفی کردند.
«ترقی معکوس»، «انحطاط»، «بیهوشی»، «خواب غفلت» و «بیماری مادر وطن» ازجمله مفاهیمی بودند که در سدۀ 13 قمری/19 میلادی برای تشریح موقعیت ایران در مقایسه با فرنگ بهکار میرفت. در مقایسه با اروپا بود که تاریخنویسان ایران را بیمار و از قافلۀ تمدن عقبافتاده یافتند و در پی رسیدن به فرنگیان برآمدند. این احساس حقارت وقتی با شکستی بزرگ همراه شد، اثری تاریخی بر نخبگان ایران گذاشت. عباسمیرزا نایبالسلطنه در واکنش نسبت به یک رشته شکستهای نظامی از سپاهیان روسیه و در پی آن ازدسترفتن [بخشهایی از] سرزمین ایران، به برتری سرشتی ارتشهای مدرن و دائمی اروپایی پیبرد و کوشید چنین نیرویی را بهوجود بیاورد... کوشش عباسمیرزا برای ایجاد ارتش مدرن و دائمی بهعنوان بخشی از نیروی جنگی گستردهترش، اصلاحات نظام جدید را از تلاشهای گذشته برای جذب سختافزار و کارشناسی جدید نظامی متمایز میساخت.