علاقه به گفتن یا شنیدن داستان از زمانهای بسیار قدیم در میان اقوام مختلف وجود داشته و کمتر کودکی است که از شنیدن داستان محروم بوده باشد و هم اکنون نیز در بین اغلب ملل، انواع داستانها از روزگار پیشین به جا مانده است.
کتاب قصه گاو سرخ و صندوقچه ی پرنده و 13 افسانه شیرین دیگر، اثر فرزانه زاج و امین امینی؛ برگرفته از داستانهای ملل مختلف است و اساس انتخاب و گزینش داستانها، نوآوری و آشنایی با نویسندگان کشورهای مختلف است که مخاطب را با سبک نگارش قدیم و جدید نویسندگان مشهور یا نو قلم مختلف از گوشه کنار جهان در مکاتب مختلف ادبی آشنا سازد که هر یک دارای ویژگی خاصی میباشند.
صندوقچهی پرنده
در زمان های گذشته، بازرگان ثروتمندی در سورات زندگی میکرد. او این ثروت را با مشقت و سختی به دست آورده بود که بعد از مرگش به تنها پسرش، مالک به ارث رسید. مالک هم خیلی زود با خوش گذرانیها و تفریحات بیهوده، ثروت پدرش را هدر داد. مهمانیهای این پسر جوان در سرتاسر شمال غرب و هند معروف بود و همه میتوانستند صرف نظر از نژاد و رنگ، در جشنهای او شرکت کنند. میز غذای او پر از غذاهای کمیاب و نوشیدنیهای ناب بود و در مجالس او شخصیتهای مختلف حضور داشتند. یک شب غریبهای از جزیرهی سرندیب در مهمانی او حضور پیدا کرد. هنگام صرف شام، دربارهی سفر صبحت شد و بعضی از مهمانها از لذتهای سفر و بعضی دیگر از خطرات آن میگفتند. مالک با خشنودی گفت: اگر امکان داشت که از این طرف زمین به طرف دیگر آن بدون هیچ خطری سفر کرد، من همین الان این کار را میکردم. همه با شنیدن حرفهای او خندیدند، به غیر از مرد غریبه که با لحنی جدی گفت: عالیجناب، این کار ممکن است، شما نگران نباشید!
- خندهی حاضرین بیشتر شد؛ چون به نظر میرسید که او با مالک شوخی می کند. مرد غریبه دیگر ادامه نداد، اما بعد از صرف غذا نزد میزبان خود، مالک، رفت و به او گفت: میخواهم وسیلهای را که اختراع کردم، به شما نشان دهم.
- مالک با تعجب همراه او به کاروانسرا و جایی که مرد غریبه زندگی میکرد، رفت.
مرد غریبه صندوقچهی چوبی نه چندان بزرگی به او نشان داد و گفت: این صندوقچه را میبینید.
- مالک جواب داد: فکر کنم چمدان شما باشد.
مرد غریبه گفت: ابداً! این وسیلهی نقلیه ی من است.. .