کتاب دانستنی های مدیریت مدیران در مدارس، به بررسی تاثیر مهارت های مدیران بر بهره وری سازمان آموزشی، مهارت های لازم برای مدیران مدارس و تبیین و تعریف آموزش و یادگیری در عصر حاضر می پردازد. در دنیای امروز دانش علمی در قلمرو روانشناسی، روانشناسی اجتماعی و مردم شناسی و تجربه و کارورزی در شرایط گروهی و اجتماعی، به طرز غیرمستقیم زمینه دستیابی به مهارت های ادراکی را ایجاد می کند. کنش و واکنش متقابل با مردم و حساسیت نسبت به انگیزه ها، انتظارات و رفتارهای آنان کمک می کنند تا شخص بتواند دلیل و عوامل تشکیل دهنده ادراک انسان را دریابد و کار کردن با مردم و اثرگذاری بر رفتار آنان را فرا گیرد. مهارت های لازم مدیران را می توان به صورت فنی، انسانی و ادراکی طبقه بندی کرد. مهارت به توانایی های قابل پرورش شخص که در عملکرد و بقای وظایف منعکس می شود بنابراین منظور از مهارت توانایی به کار بردن مؤثر دانش و تجربه شخصی است. ضابطه اصلی مهارت داشتن، اقدام و عمل مؤثر در شرایط متغیر است. مهارت عبارت است از توانایی تبدیل دانش به کنش، به طرزی که به عملکردی خوب، منجر شود. مهارت های مدیریتی به مهارت هایی گفته می شود که به کمک آن، شخص در وجود خود امکان به حرکت درآوردن اجزای یک مجموعه را برای حرکت متناسب کلیه اجزا، به سوی هدف های تعیین شده فراهم می آورد. به گفته دیگر صلاحیت و کیفیت کار مدیران از نظر مهارت های مدیریتی، یکی از عوامل مهم استمرار موفقیت در سازمان است. مدیران برای داشتن کارایی لازم، نیازمند مهارت های اساسی هستند. مهارت های ادراکی، به توانایی ذهنی برای درک، تجزیه و تحلیل پیچیدگی های سازمان و فهم کلیه عناصر و اجزای تشکیل دهنده کار و فعالیت سازمانی به صورت یک کل واحد (نظام یا سیستم) و به گفته دیگر، توانایی درک و تشخیص اینکه کارکردهای مختلف سازمان به یکدیگر وابسته بوده و تغییر در هر یک از بخش ها، الزاما بخش های دیگر را تحت تاثیر قرار می دهد، گفته می شود. آگاهی از این روابط و شناخت اجزا و عناصر مهم در موقعیت های گوناگون، مدیر را قادر می سازد که مسائل و مشکلات را تشخیص داده و به راهی تصمیم گیری یا اقدام کند که موجب اثربخشی سازمان و رضایت کارکنان آن می شود. اکتساب مهارت های ادراکی مستلزم آموزش نظریه های علوم رفتاری به خصوص نظریه های سازمان، مدیریت و تصمیم گیری و کاربرد عملی آن هاست. بعضی از اجزای مهارت های ادراکی شامل تفکر نظام مند، ادراک و تصمیم گیری است.
به نظر ماری پارکرفال قانون موقعیت جوهر مدیریت علمی است. دستورات جنبه شخصی و انفرادی ندارد، زیرا آنچه که موجب صدور دستور یا اخذ تصمیمی می گردد موقعیت خاصی است که در اثر عوامل متعددی مانند بررسی های فنی و نظریات اهل خبره و اوضاع و احوال یعنی ایجاد می شود. در مواقع خاصی ممکن است مرئوس به رئیس خود دستور بدهد. بنابراین در نظریه اختیار، قدرت دسته جمعی باید جانشین قدرت انفرادی گردد، و به در نتیجه به جای اعمال قدرت شخصی مسائل سازمان باید از طریق بررسی مشترک موقعیت خاص و همکاری دسته جمعی حل و فصل گردد. حل مسائل سازمان بدین ترتیب منتهی به اخذ تصمیم بر پایه تلفیق نظریات کلیه اشخاصی می گردد که به مسأله معینی ارتباط دارند، زیرا در این صورت تصمیمات بر مبنای نتایج تحقیقات و بررسی های علمی گرفته می شود و مجال مخالفت برای هیچ کس باقی نمی ماند. در تأیید نظریه خود، فالت می گوید امضاء دستور توسط رئیس فقط یک مرحله از یک رشته مراحل متعددی است که منتهی به صدور آن دستور گردیده است. بدین جهت در عوض این که صحبت از اختیارات قانونی کنیم، بهتر است که وظایف و مسئولیت های شغل را صریحاً تعریف نمائیم، زیرا اختیارات هر کسی صرفاً محدود به مواردی است که برای اجرای وظیفه وی لازم می باشد. در این صورت اختیارات افراد صرف نظر از سلسله مراتب اداری، بستگی به خصوصیات مشاغل آنان دارد. به عبارت دیگر، دستورهای معین از ناحیه اشخاصی صادر می شود که به علت اطلاع از نیازمندی های عمومی سازمان و تخصص، صلاحیت فنی صدور آن دستورات را دارند. بدین ترتیب کلیۀ اختیارات در تملک ریاست عالیت سازمان نمی باشد، بلکه بسیاری از اختیارات رئیس بدیگران تفویض می گردد. مدیر بدون در نظر گرفتن کلیه مواردی که بنحوی از انحاء با امری ارتباط دارند، و قبل از مراجعه به نظرات کارشناسان مربوطه و مطالعه دربارۀ اثرات احتمالی آن در وضع دیگران و بررسی این که آیا مورد قبول و رضایت مجریان واقع خواهد شد یا خیر، دستوری صادر نمی کند. چون در مؤسسات امروزی وظایف تخصصی شده اند، اختیارات لازم برای اجرای وظایف تخصصی بین کلیۀ افراد سازمان مطابق صلاحیت فنی آنان تقسیم شده است. وظیفه اصلی مدیر هماهنگ کردن وظایف تخصصی افراد و برقراری ارتباط میان آن هاست.