کتاب خاتون و قوماندان روایت زندگی ام البنین حسینی، همسر شهید علیرضا توسلی فرمانده لشکر فاطمیون است. نویسنده این کتاب مریم قربانزاده میباشد و توسط نشر ستارهها و مشارکت مرکز رسانهای فاطمیون و دفتر حفظ آثار و نشر ارزشهای مشارکت زنان در دفاع مقدس خراسان رضوی منتشر و روانه بازار کتاب شده است.
بسمه تعالی
ـ سلام خدا بر شهید عزیز علیرضا توسلی، مجاهد مخلص فداکار و بر همسر پرگذشت و صبور و فرزانهی او خانم ام البنین.
حوادث مربوط به مهاجران افغان را که در این کتاب آمده است از هیچ منبع دیگری که به این اندازه بتوان به آن اطمینان داشت دریافت نکردهام. برخی از آنها جدا تاثرانگیز است، ولی از سوی دیگر، حرکت جهادی فاطمیون افتخاری برای آنها و همهی افغانها است.
دی ۱۴۰۱
ـ نوشتهی صفحهی مقابل بسیار زیبا و اثرگذار است.
نسخه صوتی این کتاب با گویندگی خانم زینب بیات در فراکتاب منتشر شده است و در نرم افزار قابل دانلود و یا شنیدن به صورت آنلاین است.
بسم رب الشهدا
بعد از تو خیلیها آمدند و رفتند تا کتاب زندگی تو را بنویسند ... نشد ... نتوانستند ... آرزویم این بود قبل از آنکه قصه زندگیمان از زبان من روایت شود داستان قهرمانی تو روایت میشد. شرمندهام علیرضا نشد.
این کتاب، حاصل ساعتها گفتوگو و نشست و برخاست من با دوست خوبم نویسنده توانمند خانم مریم قربانزاده است و امیدوارم افتخاری برای آیندگان و برگ زرینی از غیرت و شجاعت فاطمیون در تاریخ پر فراز و نشیب شیعیان باشد.
خیلی چیزها را نگفتم ... نه در حوصله خواننده بود و نه در توان من. از ما بپذیر ...
سالهای بعد از تو سخت میگذرد و همه دلخوشی من سه یادگاری است که برایم به امانت گذاشتی. همراهمان باش.
صبح پیروزی نزدیک است و آخرین جنگ دنیا را مهدی موعود(عج) تمام خواهد کرد. به امید دیدار دوباره تو علم انتظار را بالا گرفتهایم.
دعایمان کن ... ابوحامدم.
پنج سال بعد از تو
9/12/98
ام البنین حسینی
معنی قوماندان در زبان فارسی دری و به لهجهی افغانستانی به معنای فرمانده است و معنی خاتون عنوانی است که ابو حامد _لقب شهید علیرضا توسلی_ همسر خود را با آن خطاب قرار میدهد. «ام البنین حسینی» همسر شهید، در یادداشتی در ابتدای کتاب خاتون و قوماندان آورده است: این کتاب، حاصل ساعت ها گفت وگو و نشست و برخاست من با دوست خوبم نویسنده توانمند خانم مریم قربان زاده است و امیدوارم افتخاری برای آیندگان و برگ زرینی از غیرت و شجاعت فاطمیون در تاریخ پر فراز و نشیب شیعیان باشد.
این کتاب با قلم گیرا و دلنشین و همچنین سادگی روایت خاطرات، می تواند تغییری اساسی در دیدگاه و نگرش خصوصا ما ایرانی ها به برادران و خوهران افغانی که سالهاست در کنار ما زندگی می کنند و بعضا زندگی سختی هم دارند، ایجاد کند وآنها را به معنای واقعی انسان بودن ببینیم و بشناسیم، نه مردمانی از کشور جنگ زده و ... که به کشور ما پناه آورده اند و جایی از ما را تنگ کرده اند.
این کتاب در 2 بخش به نامهای «ایران» و «سوریه» توسط «مریم قربان زاده» به رشته تحریر درآمده و توسط نشر «ستارهها» و مشارکت مرکز رسانهای فاطمیون و دفتر حفظ آثار و نشر ارزشهای مشارکت زنان در دفاع مقدس خراسان رضوی در شمارگان یک هزار و 100 جلد در سال 1399 چاپ و منتشر شده است.
خاتون و قوماندان روایت زندگی ام البنین حسینی همسر شهید علیرضا توسلی می باشد. «ام البنین حسینی» در یادداشتی در ابتدای کتاب خاتون و قوماندان آورده است: این کتاب، حاصل ساعت ها گفت و گو و نشست و برخاست من با دوست خوبم نویسنده توانمند خانم مریم قربان زاده است و امیدوارم افتخاری برای آیندگان و برگ زرینی از غیرت و شجاعت فاطمیون در تاریخ پر فراز و نشیب شیعیان باشد.
سالهای بعد از تو سخت میگذرد و همه دل خوشی من سه یادگاری است که برایم به امانت گذاشتی، همراهمان باش. صبح پیروزی نزدیک است و آخرین جنگ دنیا را مهدی موعود (عج) تمام خواهد کرد. ما به امید دیدار دوباره تو علم انتظار را بالا گرفتهایم.
مریم قربان زاده نویسنده کتاب خاتون و قوماندان متولد سال 1359 در شهر فردوس است. مریم قربان زاده دارای مدرک کارشناسی ارشد تاریخ تشیع از دانشگاه پیام نور مشهد است. او هم اکنون ساکن مشهد است و با اینکه میگوید نویسندگی شغلش نیست، علاوه بر خاتون و قوماندان آثار موفقی هم چون دریادل و شهربانو را نیز در کارنامه خود دارد. تا کنون 12 کتاب از مریم قربان زاده در فراکتاب منتشر شده است.
اگر خانه بود، از پای کامپیوتر تکان نمیخورد. با دوستانش در کشورهای دیگر صحبت میکرد. جنگ سوریه سوژۀ صحبت هایشان بود. فهمیدم هوای جهاد به سرش خورده. اما کجا؟ سوریه؟ عجیب به نظرم میآمد. برای همین آن را از ذهنم پاک کردم.
یک شب، قبل از اینکه خوابش ببرد، گفت: «نمی پرسی چی خبر است؟ دارم چه کار میکنم؟»
- مثل همیشه مشغولی. حتماً یک حساب و کتابی داری.
دل دل میکرد چیزی بگوید. ساکت نشستم و منتظر ماندم تا حرفش را بزند.
- دعا کن. دارم پیگیری میکنم بروم سوریه. اندیشیدم حتماً هوای زیارت به سرش زده؛ اما سوریه که شلوغ شده. گفتم: «سوریه؟ چه خوب! من هم میآیم. تا حالا زیارت سوریه نرفتم». سری تکان داد و گفت: «نه! نمیشود.
جای زن ها نیست. فعلاً هماهنگی میکنیم با بچه ها. هنوز چیزی معلوم نیست؛ اما تکلیف است که بروم. بدون شرط و شروط. بدون توقع».فهمیدم سفر زیارتی نیست؛ اما خودم را نباختم. خیلی عادی سؤال کردم: «کیا هستند در سوریه؟ قرار است چه کار کنید؟»
معمولا اسم افغانستان و مردمان افغانی که در ایران به میان می آید، اولین چیزی که به ذهن خطور می کند، خرابی و جنگ و آوارگی است. بیایید یکبار به خودمان فرصت دهیم و در کنار تلخیها و سیاهیها از شیرینیها و زیباییهای افغانستان هم بگوییم و بخوانیم، از طبیعت رنگارنگش، از نان خورشهای ساده اما خوشمزهاش، از بچههای بیغمش، از دخترکان محجوبش، از «خاتون»های مهربانش، از مردان دلاورش، از «قوماندان»های پر افتخارش. کتاب «خاتون و قوماندان» آغاز این راه است.
هر چه قدر هم که رفته باشیم؛ آغاز راه است. آغاز نگاه تازه و ناب و منصفانه. نگاهی از سر محبت و احساس دِین به دلاوریها و رنجها و زندگی یک خانواده مهاجر افغانستانی در خاک ایران... در خاک ایران نه؛ در این کره خاکی. شروع کتاب خاتون و قوماندان، در افغانستان است جایی که ام البنین حسینی در آنجا به دنیا آمده، در همان زمان طفیلی افغانستان دچار هرج و مرج و جنگ می شود و خانواده او برای حفظ جان به ایران پناه می آورند و در مشهد ساکن می شوند. دوران کودکی و نوجوانی اش در محله و مدرسه های گلشهر مشهد می گذرد، با کمترین امکانات، در خانه ای کوچک با چند برادر و خواهر و پدر بزرگ و مادربزرگ ها. پدر خانواده به کار بنایی مشغول بوده تا لقمه نانی درآورد و شکم اهل خانه را سیر کند ولی با وجود به اصطلاح افعانی بگیرهای سالهای 70 پدر خانه نشین می شود و زن ها نان آور می شوند.
از خانههایی میگوید که به یک آن خالی از سکنه و وسایل می شد و اهالی آن را راهی مرزها می کردند بدون آنکه پرسیده شود آیا اهالی خانه همه هستند یا نه؟ چه بچه هایی که از مدرسه می آمدند و کسی در خانه نبود تا در را برایشان باز کند. چه پدر هایی و مادرهایی که می آمدند و با خانه های خالی از وسایل و خانواده روبرو می شدند. یادآوری آنها هم دردآور است... خاتون داستان از زمان اجبار به ترک تحصیل می گوید، از خواستگاران جور و واجور. از عکس سه در چهاری که مامان عالیه با خود می آورد برای دختر طلبی و پدر ام البنین می گوید این داماد من است.
از انتظار برای خواستگاری، چون داماد ماموریت به افغانستان رفته است و چندین ماه طول می کشد تا بازگردد. از مراسم خواستگاری و عروسی و مشکلاتی که پیش می آید. علیرضا توسلی که حالا داماد خانواده شده و همه او را قوماندان می دانند و احترامی خاص برای او قائل هستند، مدتی است که مجبور شده خانه نشین شود چون لشکر محمد رسول الله افغانستان منحل و نیروها پراکنده شدند. حالا او برای تهیه خرج خانه به بنایی و کارهای مشابه روی آورده است. حتی مدتی برای زندگی و ماندن و ساختن به افغانستان هم رفتند ولی... به رسم افغان ها تصمیم به تغییر نام او گرفتند و از لای قرآن نام حامد برای او انتخاب شد تا شاید زندگی روی خوش به او نشان دهد ... با جریانات و تحرکاتی که در سوریه در حال رخداد بود تصمیم گرفت، دوستان قدیمی را دوباره دور هم جمع کنند برای دفاع به سرزمین نور بشتابند. ام البنین از تلخی های زخم زبان های در و همسایه و آنانی که فرزندانشان رفته اند برای دفاع از حرم حضرت زینب، می گوید.
از ترس این که در راه مدرسه شاید کسی بلایی سر فرزندانش بیاورد، چون همه تشکیل لشکر فاطمیون را از چشم علیرضا می دیدند. در بخشی از کتاب، ام البنین در این باره، از زبان شهید می گوید: بارها این سخن علیرضا را برای خودم و آنها تکرار میکردم که ما در سه جبهه میجنگیم: «جنگ اول با خودمان است که هوای نفس را بکشیم و از تعلقات دنیا دل بکنیم؛ جبهه دوم جنگ با مزدوران اسرائیل و آمریکاست و جبهه سوم اینجاست؛ در شهر و کوچه و خانههای خودمان که به مردم ثابت کنیم ما برحقّیم و برای خدا میرویم». تأکید علیرضا این بود: «قِسم سوم جنگ، سختتر است». من داشتم در جبهه سوم میجنگیدم، بدون آنکه فَیر کنم یا جراحت بردارم.
دانلود کتاب خاتون و قوماندان در حال حاضر در فراکتاب امکان پذیر نمیباشد. با همکاری ناشر محترم، دانلود این کتاب در آینده نزدیک در فراکتاب امکان پذیر خواهد بود.
قربانزاده در خصوص توجه رهبری به کتاب ایشان گفته است: معتقدم یک کتاب خودش باید خودش را پیش ببرد، خود باید دیده و خوانده شود. اینکه بخواهم از نظرات بزرگان انقلاب برای دیده شدن کار خودم استفاده کنم، پسندیده نمیدانم. ما باید خودمان و نوشتههایمان خرج انقلاب اسلامی شویم، نه اینکه انقلاب را خرج خودمان کنیم، اما مسرت و شادمانیام را نمیتوانم با دوستانم شریک نشوم.
از دفتر حضرت آقا تماس گرفتند و پیام انگیزهبخش و شادی آفرینشان را به حقیر رساندند: حضرت آقا فرمودند سلام ایشان را به شما برسانیم و پیامشان را بگوییم: «از خواندن کتاب خاتون و قوماندان لذت بردم. چه کار خوبی کردید که این حوادث را ثبت کردید برایتان دعا کردم و می کنم»
نسخه الکترونیک این کتاب با استفاده از فایل EPUB تولید و عرضه شده است که امکانات بیشتری نسبت به PDF در اختیار شما قرار میدهد. برای آشنایی با نسخه الکترونیک و صوتی این کتاب میتوانید آن را برای مدت حدود ده دقیقه در نرم افزار رایگان بشنوید و بخوانید.
علیرضا توسلی معروف به ابوحامد یک مهر ۱۳۴۱ در افغانستان به دنیا آمد. در واقع او فرمانده و بنیانگذار لشکر فاطمیون بود و توانست دلسوختگان و عاشقان ولایت را برای دفاع از حریم و حرمت حضرت زینب(س) و همچنین اسلام، دور هم جمع کند. او تمام زندگیاش را رزمنده بود و در جبههها جنگید. با شروع جنگ ایران و عراق به کردستان رفته و بیش از یک سال در آن منطقه حضور داشت.
وقتی جنگ ایران و عراق به پایان رسید، برای جنگ با ارتش شوروی به افغانستان رفت و دوباره در سال ۷۴، زمانی که نیروهای طالبان در افغانستان روی کار آمده بودند، برای دفاع از وطن عزیزش به جنگ با طالبان رفت و یکی از فرماندهان لشکر محمد رسول الله افغانستان بود. در میان همه دلاوریهایش، نیمه گشده اش را پیدا کرده و با وی _ام البنین_ ازدواج کرد. این ازدواج یک پسر به نام حامد و دو دختر برای آنها به امغان آورد.
وقتی داعش ظهور پیدا کرد و بجران سوریه و بعد هم عراق آغاز شد، او در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ماه ۱۳۹۲ راهی سوریه شد و یک سال بعد، مصادف با 9 اسفند 1393 در شهر درعا شهید شد و آرامگاه او در مشهد است.
لشکر فاطمیون متشکل از رزمندهها و جان نثاران اهل بیت برادرانی از دیار افغانستان میباشد و بنیان و شاکله آن با همت شهید علیرضا توسلی و دوستانش بنا نهاده شد.
مریم قربان زاده نویسنده کتاب خاتون و قوماندان متولد سال 1359 در شهر فردوس است. مریم قربان زاده دارای مدرک کارشناسی ارشد تاریخ تشیع از دانشگاه پیام نور مشهد است. او هم اکنون ساکن مشهد است و با اینکه میگوید نویسندگی شغلش نیست، علاوه بر کتاب خاتون و قوماندان آثار موفقی هم چون دریادل و شهربانو را نیز در کارنامه خود دارد. تا کنون 12 کتاب از مریم قربان زاده در فراکتاب منتشر شده است.
مسابقه کتابخوانی خاتون و قوماندان روایت عاشقانه و صادقانه همسر شهید علیرضا توسلی به همت معاونت تبلیغات حرم مطهر امام رضا علیه السلام و با همکاری نشر ستاره ها و فراکتاب تا اول بهمن ماه 1402 برگزار شد.
کتاب تنها شامل خاطرات زندگی مشترک، دغدغهها و دلتنگیهای یک همسر شهید نیست، بلکه از چند ویژگی ارزنده برخوردار است که آن را از سایر کتابهای با همین سبک و سیاق، متمایز ساخته است؛ اول آنکه، نویسنده داستان زندگی خاتون و قوماندان را با چنان گیرایی و جذابیتی قلم زده است که زمین گذاشتن کتاب و وقفه در مطالعه آن بهراحتی برای خواننده ممکن نیست. خواننده در لابهلای صفحات کتاب، خود را در فضای یک زندگی گرم و دلنشین، ساده، صمیمی و درعینحال مجاهدانه تصور میکند. این برش از متن کتاب خاتون و قوماندان گویای مطلب است: «ستون خانه شد جای ثابت علیرضا. همیشه همانجا مینشست و لم میداد و پیاله تخمه را بهسرعت برق تبدیل به تلی از پوست میکرد.
اجازه میداد بچهها از سرو کولش بالا بروند و دور ستون چرخ بزنند و بدوند و از لابهلای دستوپا و سر بچهها اخباری ببیند یا فوتبالی تماشا کند و من از داخل آشپزخانه این صحنه نادر را ببینم. تصویری که هرچند ماه یکبار در زندگی من به نمایش درمیآمد و با تمام وجودم حس میکردم یک خانوادهایم: یک پدر لمیده، بچههای پر سروصدا، تلویزیون روشن، کاسه تخمه و من هم دستم به آرد و خمیر که برای شام «بولانی» سرخکنم و گرمگرم سر سفره بگذارم. علیرضا چه بود و چه نبود، ستون خانهمان بود».
در فراکتاب میتوانید کتاب خاتون قوماندان را با تخفیف 15 درصد دریافت کنید.
مشخصات کتاب خاتون و قوماندان را در جدول ذیل ببینید.
مشخصات | |
ناشر: | ستاره ها |
نویسنده: | مریم قربان زاده |
زبان: | فارسی |
تعداد صفحه: | 336 |
قالب: | الکترونیک، صوتی و چاپی |
نظر دیگران //= $contentName ?>
خیلی جالب بود واقعا اطلاعات خیلی جالبی از افغانیهایی که تو ایران زندگی میکنند پیدا کردم. نمیدونم هنوز تیپ فاطم...
عالی بود...
خیلی وقت بود که میخواستم این کتاب را بخوانم اما موفق نمی شدم. شنیدن این کتاب با لهجه افغانستانی حقیقتا به جذاب...
بسیار زیبا و دلنشین ، امیدوارم بتونیم جوابگوی ابو حامدها باشیم.درد و رنج عزیزان افغانستانی آزار دهنده است امید...
شناخت خیلی خوبی از شهدای مظلوم فاطمیون پیدا کردم با خوندن این کتاب، همچنین سختی ها و مشکلات مهاجران افغانستانی...
خیلی عالی بود، مخصوصاً که کتاب صوتی با زبان افغانستانی بود....
کتاب جذابی هست مخصوصا نسخه صوتی که با لهجه افغانستانی خونده شده. در این کتاب مشکلات مهاجران افغانستانی در ایرا...
کتاب بسیار جذاب و دلنشینی بود. کلمات از توصیف عظمت این شهدای مظلوم و خانواده هایشان قاصر است....
الحمدالله که خوندن این کتاب رزقم شد و با خوندن کتاب علاوه بر آشنایی با شهید ابوحامد وخانواده محترمشون با شرای...
کتاب خیلی عالی و بی نظیری بودن...