شهید عزیز مجموعهٔ خاطراتی از شهید مدافع حرم محمود رادمهر به قلم مصیب معصومیان و صادق کیاننژاد امیری است. در ابتدای کتاب مقدمهای از حمیدرضا رستمیان فرمانده لشکر ۲۵ کربلا را درباره محمود رادمهر میخوانید و پس از آن وارد زندگی این شهید بزرگوار میشوید تا از ابتدا و لحظه تولد تا لحظه عروج و شهادت با او همراه باشید.
سال 1390 بود که با شهید بزرگوار »محمود رادمهر« آشنا شدم. می دیدم در جلسات، فعالیت های رزمی، طرح ریزیها و امور لشکر، جوانی خوش استعداد، توانمند، با اخالص و بی پیرایه و مسلط بر کار حضور دارد. او چشمم را خیره کرده بود. وقتی در جلسات زبان به سخن میگشود، سکوت بر جلسات حا کم می شد و گوش ها خیره بر دهان محمود رادمهر می ماند. در میدان های رزم، همگان از فرمانده گرفته تا رزمنده نگاهشان به محمود بود تا ببینند او چه می گوید. در رفاقت ها و جمعهای دوستانه همه چشم به محمود رادمهر داشتند. خوشحالی خاصی در دلم موج میزد که در یگان تحت مسؤلیتم چنین جوانی میدرخشد.
او را برای آیندۀ لشکر انتخاب کرده بودم. به آیندۀ او امیدوار بودم. به توانمندی هایش اتکا میکردم و به کارهای خالصانه اش میبالیدم. او واقعا خالص بود؛ بی ادعا؛ هرچه در توانش بود، تقدیم لشکر میکرد. همه جا در وسط میدان بود. انسانی رشدیافته و تربیت شده بود که هم در حیطۀ فردی و هم در حیطۀ کاری ظرفیت های بالقوه و بالفعل بالایی داشت.