در شرح موالید حضرت سید المرسلین و بنت آن حضرت سیده نساء العالمین و ائمه الطاهرین المعصومین (صلوات الله علیهم اجمعین) و برخی از معجزات و ذکر اعمار و وفات ایشان« نوشته ابو سعید (ابو علی)حسن ابن حسین واعظ بیهقی (زنده در 757ه ) که در نوشته هایش همیشه خود را حسن شیعی سبزواری می خواند؛ فقیه؛ فاضل؛ عالم؛ متکلم و واعظ وارسته قرن هشتم هجری و معاصر فخرالمحققین، محمد بن حسن فرزند علامه حلّی (ره) و هم روزگار یا نزدیک به عصر شهید اول، محمد بن جمال الدین مکی عاملی(734-786ه )صاحب اللمعه الدمشقیه، الالفیه، النفلیه، الدروس الشرعیه، القواعد و الفواعد، البیان، الذکری، غایه المراد ...است.
از زندگی او اطلاع چندانی نداریم جز آنچه صاحب ریاض در شرح احوال و آثار وی بیان کرده و دو علامه بزرگ شیعه: علّامه سید محسن امین در کتاب ارجمند خود: اعیان الشیعه، و علّامه شیخ آقا بزرگ تهرانی صاحب «الذریعه الی تصانیف الشیعه»، در معجم رجالی خویش : طبقات اعلام الشیعه، آن را نقل نموده اند.
مؤلف، خودش هم از زندگانیش برای ما چیزی نمی گوید. اما از سر سخن او در همین کتاب به دست می آید که نزدیک حکمرانان سربداری قرب و منزلتی داشته است. چنان که حاکم وقت سربداران«پادشاه اعدل اعظم، مالک رقاب الامم، انسب سلاطین العرب و العجم، کهف المظلومین، ملاذ الضعفاء و المساکین، المخصوص بمواهب الله ربّ العالمین، نظام الحقّ و الدّین، یحی بن صاحب الاعظم، منبع الجود و الکرم، شمس الدوله و الفلک و العزّ و التّمکین، خواجه کرّابی اعلی الله تعالی اقتداره و عظّم سلطانه ... که اساس عدل و انصاف ظاهر گردانید و رسم ظلم و بدعت برداشت، ... چون در دلش به لطف مردی گشاده بود و به نور: اَفَمَن شَرَحَ اللهُ صَدرَهُ لِلاِسلام، منوّر و به محبت اهل بیت رسول (ص) و مودّت عترت بتول به میان دل و جان و اندرون روح [و] روان وی رسیده بود...» از «او خواست که بعضی از شرح موالید حضرت سید المرسلین و بنت آن حضرت سیده نساء العالمین و ائمه الطاهرین و المعصومین (صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین) و برخی معجزات و ذکر اعمار آن حضرت و وفات ایشان جمع آرد و تحفه مجلس حضرتش گرداند.» و او در انجام این خواهش خواجه یحیی سربداری، کتاب راحه الارواح و مونس الاشباح را در پانزده باب نوشت تا «از خواندن آن جانهای مؤمنان راحت یابد و دلهای ایشان آسایش پذیرد».